قطع: رقعی، نوع جلد: شومیز، جوایز ادبی: گودریدز، تعداد صفحات: 352 صفحه
محصولات دیگر فروشگاه
کتاب کتابخانه نیمه شب اثر مت هیگ:
کتاب کتابخانه نیمهشب The Midnight Library اثر مت هیگ در سال 2020 منتشر شد. این اثر با ترجمهی محمد صالح نورانی زاده از سوی انتشارات کتاب کولهپشتی در ایران به چاپ رسیده است. این داستان پس از انتشار بهسرعت مورد توجه قرار گرفت و تحسین بسیاری از افراد را به دنبال داشت. این کتاب در سال 2020 نیز توانست برندهی جایزه گودریدز از نگاه مخاطبان شود و به زبانهای مختلف ترجمه شود. نورا سید شخصیت اصلی این کتاب است که ناگهان وارد کتابخانهای عجیب میشود و تمام زندگیاش تغییر میکند. او به دنبال پاسخی درست و عمیق برای این سؤال، بهترین راه برای زندگی چیست؟ خواننده را همراه خود به هزارتوی داستان میبرد. مت هیگ متولد 3 ژوئیه 1975 داستاننویس و روزنامهنگار انگلیسی است. او این اثر دوستداشتنی که بهسرعت به فهرست پرفروشترین کتابهای نیویورکتایمز راه یافته است را براساس این ایده به نگارش درآورده است: «هرگز اهمیت بزرگ چیزهای کوچک را دست کم نگیرید.».
افتخارات کتاب کتابخانه نیمه شب:
- حضور در لیست پرفروشترین کتابهای نیویورک تایمز
- برنده جایزه گودریدز به انتخاب مخاطبان سال 2020
نکوداشتهای کتاب کتابخانه نیمه شب:
- کتابی خواندنی که روحیهتان را عوض میکند! (واشنگتن پست)
- یک افسانه زیبا؛ داستانی شگفتانگیز برای عصر مدرن است. (جودی پیکولت)
- رمانی بی نهایت جذاب! در دنیای آشفته امروزی، این همان کتابیست که به آن نیاز داریم. (نیویورک تایمز)
خواندن کتاب کتابخانه نیمه شب به چه کسانی پیشنهاد میشود؟
اگر تشنه تجربه کردن بیش از یک سرگذشت هستید و میخواهید با تمام وجوه زندگی افراد گوناگون آشنا شوید، این رمان برای شما نوشته شده است!
با مت هیگ بیشتر آشنا شویم:
روزنامهنگار و نویسنده بریتانیایی، مت هیگ (Matt Haig) جولای 1975 در شهر شفیلد متولد شد. وی در سن 24 سالگی به افسردگی شدیدی مبتلا گشت که سالیان سال تحت نظر پزشک قرار داشت و در نهایت توانست بیماریاش را شکست دهد. مت از شیوه مقابلهاش در برابر این بیماری در کتاب حاضر سخن میگوید. او که مؤلف آثار برجستهای همچون «چگونه زمان را متوقف کنیم؟» و «انسانها» است یکی از موفقترین و پرفروشترین نویسندگان نیویورک تایمز و آمازون به حساب میآید.
در بخشی از کتاب کتابخانه نیمه شب میخوانیم:
هر زندگیای که از زمانِ آمدن به کتابخانه امتحان کرده بود درواقع رؤیای شخصی دیگر بود. زندگی اولی که ازدواج کرده بود و میخانه داشت رؤیای دَن بود. سفر به استرالیا رؤیای ایزی بود و حسرت نورا دربارۀ نرفتن، بیشتر به صمیمیترین دوستش مربوط میشد تا خودش. رؤیای قهرمان شنا شدن متعلق به پدرش بود،. بله، حقیقت داشت که در دوران کودکی به قطب شمال علاقه داشت و میخواست یخچالشناس شود، اما آن تصمیم هم تا حد زیادی از گفتوگوهایش با خود خانم الم در کتابخانۀ مدرسه شکل گرفته بود. هزارتو هم، خب، آن هم از همان اول رؤیای برادرش بود.
شاید هیچ زندگی بینقصی برای او وجود نداشت، اما مطمئناً جایی زندگیای پیدا میشد که ارزش تجربه کردن داشته باشد. نورا هم متوجه شد که اگر میخواهد آن زندگی را پیدا کند، باید دامنۀ جستوجویش را وسیعتر کند.
خانم الم درست میگفت. بازی هنوز تمام نشده بود. هیچ بازیکنی نباید تا وقتی مهرهای روی صفحه داشت تسلیم میشد.
کمرش را راست کرد و صافتر ایستاد.
«باید از بالاترین و پایینترین قفسهها زندگیهای بیشتری انتخاب کنی. تا الان سعی داشتی واضحترین پشیمونیهات رو جبران کنی. کتابهای قفسههای بالایی و پایینی زندگیهای متفاوتیان. زندگیهایی که وجود دارن، اما هیچوقت اونها رو تصور نکردهی یا نخواستهی، حتی بهشون فکر هم نکردهی. زندگیهایی هستن که میتونی تجربهشون کنی، اما هیچوقت رؤیاشون رو در سر نداشتهی.»
دیدگاه خود را بنویسید