ناشر: راه معاصر، قطع: رقعی، نوع جلد: شومیز، مناسب برای: بزرگسالان
محصولات دیگر فروشگاه
کتاب عشق سال های وبا اثر گابریل گارسیا مارکز:
عشق در زمان وبا با عنوان اصلی El amor en los tiempos del cólera اولین بار سال 1985 به زبان اسپانیایی منتشر شد. سه سال بعد بود که «آلفرد کنوف» آن را به انگلیسی و با نام Love in the Time of Cholera ترجمه کرد.
داستان عشق در زمان وبا در یک شهر بندری نزدیک دریای کارائیب و رودخانه «ماگدالنا» اتفاق میافتد. نام این شهر در داستان ذکر نشده اما «رافائل نونس»، نویسنده سرود ملی کلمبیا در این باره گفته است:«کشوری که داستان در آن میگذرد کلمبیا است، هرچند نام شهر در داستان ذکر نشده اما نام مااکن و توصیف آنها و همچنین اشاره به رودخانه ماگدالنا شهری مانند کارتاخنا را به ذهن میآرود»
گابریل گارسیا مارکز رمان عاشقانه عشق در زمان وبا را در شش فصل نوشته است. این کتاب با صحنهای آغاز میشود که دکتر خوونال اوربینو بالای سرجنازهی دوستش «خرمیا د سنت آمور» در آپارتمانش حاضر میشود. علت مرگ خودکشی با استنشاق سیانوری است که برای چاپ عکس به کار میرود. این فصل از رمان از زاویهی دید دکتر اوربینو روایت میشود. 5 فصل دیگر رمان نیز به روایت داستان از زوایهی دید هرکدام از شخصیتها میپردازد. خواننده با خواندن مجموعهی این فصلها کمکم به داستان پی میبرد و ارتباط بین شخصیتهای داستان و وقایع را پیدا میکند.
بسیاری از منتقدان عشق در زمان وبا را داستانی احساس میدانند که بر قدرت عشق واقعی تاکید کرده است. عاشقی در داستان گارسیا مارکز یک بیماری در نظر گرفته شده است، بیماریای که میتوان آن را با وبا مقایسه کرد.
خلاصه داستان عشق سالهای وبا:
ماجرای کتاب گارسیا مارکز در سالهای 1880 تا 1930 میگذرد. رمان عاشقانه گابریل گارسیا مارکز روایت یک مثلث عشقی است. ماجرا با عشق سوزان فرمینا داثا و فلورنتینو آریثا آغاز میشود. این عشق زمانی شکل گرفته که هر دو نفر بسیار جوانند. آنها نامههای عاشقانه به هم مینویسند و رابطهشان به این شکل ادامه دارد. پدر فرمینا متوجه این رابطهی عاشقانه میشود و از دخترش میخواد این رابطه را متوقف کند. دختر جوان با پدر مخالفت میکند. اما اوضاع اینطور نمیماند، فرمینا پس از مدتی در مییابد احساسش به فلورنتینو تنها شور و هیجان جوانی است و این رابطه هیچ سرنوشتی ندارد. او رابطه نامزدیش با فلورنتینو را به هم میزند و تمام نامههای او را بازمیگرداند.
سپس فرمینا با مردی به نام دکتر خوونال اوربینو آشنا میشود و علیرغم بیعلاقگیش به او باهم ازدواج میکنند. فلورنتینو بیان میکند که همواره منتظر فرمینا خواهد ماند هرچند بی قیدی اخلاقیش همچین اجازهای به او نمیدهد با این حال سرنوشت چیزهای عجیبی برای این دو در آستین دارد....
گابریل گارسیا مارکز؛ خالق صدسال تنهایی:
گابریل گارسیا مارکز ملقب به گابو یکی از محبوبترین افراد در آمریکای جنوبی است. این نویسندهی کلمبیایی سال 1927 در شهر آراکاتاکا به دنیا آمد ونزد پدر و بزرگ و مادربزرگش در این شهر بزرگ شد. گابو تحصیلات دانشگاهیش را در رشتهی حقوق در دانشگاه «بوگاتا»، پایتخت کلمبیا گذراند. حرفهی رسمی او در طول زندگیش روزنامه نگاری بود. او سال 1958 با همسرش «مرسدس بارچا »ازدواج کرد و تا پایان عمر کنار او باقی ماند.
گابریل گارسیا مارکز در کنار «خورخه لوئیس بورخس» نویسندهی آرژانتینی شناخته شدهترین نویسندگان آمریکای لاتین در سراسر جهانند. گارسیا مارکز هم مانند بسیاری از نویسندگان آمریکای لاتین تحت تاثیر شیوه های نویسندگی ویلیام فاکنر بود.
گابریل گارسیا مارکز در طول زندگیش نویسندهی پرکاری بود . آثار زیادی از مارکز به جا مانده که بسیاری از آنها در ایران ترجمه و منتشر شدهاند. از میان آثار مارکز میتوان به «پاییز پدر سالار»، «کسی به سرهنگ نامه نمینویسد»، «ساعت شوم»، «از عشق و شیاطین دگر» و مهمترین رمان او «صدسال تنهایی» اشاره کرد.
مارکز برای رمان «صدسال تنهایی» برنده جایزه نوبل ادبیات در سال 1982 شد. هرچند «صدسال تنهایی» یکی از پرفروش ترین کتاب های جهان است و تا کنون بیش از 30 میلیون نسخه از آن در ساسر جهان فروخته شده است بازهم منتقدانی هستند که می گویند عشق در سال های وبا رمان بهتری نسبت به «صد سال تنهایی» است. گابریل گارسیا مارکز 10 سال پیش از نوبل ادبیات برندهی «جایزهی بین المللی ادبیات نوئستات» هم شده است. این جایزه که هر دوسال یکبار دانشگاه اوکلاهاما برندهی آن را مشخص میکند،جایزهی بسیار با اهمیتی است و به نوبل آمریکایی معروف است.
گابریل گارسیا مارکز از سال 1960 در مکزیکو سیتی پایتخت مکزیک زندگی میکرد و در سن 87 سالگی در خانهاش در همین شهر در گذشت .او در سال های پایانی عمر به بیماری آلزایمر دچار شده بود.
مرگ مارکز در هفدهم آپریل 2017 واکنش های بسیاری را در سراسر جهان در پی داشت. «خوان مانوئل سانتوس» رئیس جمهور کلمبیا دربارهی مرگ مارکز گفته است:«هزارسال تنهایی و ناراحتی برای بزرگترین کلمبیاییای که در طول تاریخ میزیست.»
فیلم عشق در سال های وبا:
برساس رمان عاشقانه عشق در زمان وبا سال 2007 فیلمی ساخته شد. این اولین فیلمی است که بر اساس آثار مارکز در هالیوود ساخته شده است. «اسکات اسپیندورف» تهیه کنندهی این فیلم سه سال زمان گذاشت تا اجازهی ساخت این فیلم را از مارکز بگیرد چون او علاقهای به ساخته شدن فیلم از روی آثارش نداشت. هرچند گفته میشود پس از پایان ساخت فیلم ابتدا عشق در سالهای وبا به صورت خصوصی برای مارکز اکران شد و او رضایتش را از نتیجهی کار اعلام کرد.
کارگردانی این اثر را «مارک نئوئل» برعهده داشته است. فیلم عشق در زمان وبا مانند خود کتاب بازهی زمانی سالهای 1880 تا 1930 را نمایش میدهد و داستان مثلث عشقی میان فرمینا داثا، فلورنتینو آریثا و دکتر خوونال اوربینو را روایت میکند.
در قسمتی از این کتاب می خوانیم: روزی خوونال حرفی به فرمینا زده بود که حتی تصور آن برای زن غیر ممکن بود، افرادی که عضوی از بدنشان را از دست می دهند، از درد، خارش، و انقباض عضله رنج میرند، آن هم در محلی که آن عضو وجود خارجی ندارد. حالا او هم پس از مرگ شوهرش… کتاب «عشق سال های وبا» نوشته «گابریل گارسیا مارکز» و ترجمهی «پردیس فتحی» است. ناشر دربارهی کتاب آورده است: «کتاب حلقهای است، یک حلقه ماجرا را که میخوانی، حلقه باز میشود و با ماجرایی بزرگتر، تکان دهندهتر، زیباتر و غمگینتر رو در رو میشوی. شخصیتهای اصلی رمان هر کدام داستان خود را تعریف میکنند و در کنار داستان خویش با داستان شخصیت دیگر داستان رو در رو میشویم، شخصیت دیگر راوی میشود و داستان پیش میرود تا همه چیز شکل بگیرد: داستانی از اواخر قرن نوزدهم تا اوایل قرن بیستم. از گذشته تا گذشته: همه چیز در هم محو میشود و سرانجام دو عاشق به هم میرسند، بعد از پنجاه و سه سال و هفت ماه و یازده روز و شب به هم میرسند که در یک کشتی، روی رودخانه، با هم، برای هم باشند و عشق بورزند و دیگر هیچ چیزی مهم نباشد: تا آخر عمر مهم نباشد.» در بخشی از داستان میخوانیم: «فلورنتینو آریثا، پس از آن که فرمینا داثا عشقش را رد کرده بود، حتی برای یک لحظه هم از فکر او بیرون نرفته بود. مرد به رغم چندین عشق طولانی و پر مخمصه، یکبند فقط به او فکر کرده بود و پنجاه و یک سال و نه ماه و چهار روز سپری شده بود. لزومی نداشت تا مثل زندانیها روی دیوار سلول هر روز خط بکشد تا زمان را به خاطر داشته باشد و قاطی نکند؛ به هر حال هر روز مسئلهای پیش میآمد و او را به یادش میآورد. تنها با مادرش ترانزیتو آریثا، در قسمتی از یک خانه اجارهای در خیابان پنجرهها زندگی میکرد. مادرش از دوران جوانی در همان خیابان یک مغازه خرازی داشت و در ضمن پیراهنهای پاره و پارچههای کهنه تکه پاره را هم به عنوان باند زخم بندی میفروخت تا برای بستن زخم سربازانی که در جنگ مجروح شده بودند، به کار روند...».
دیدگاه خود را بنویسید