مترجم: پگاه ملکیان، ناشر: خوب، قطع: رقعی، نوع جلد: نرم، تعداد صفحات: 184 صفحه
محصولات دیگر فروشگاه
کتاب رام کردن ذهن سرکش اثر فیث جی هارپر:
اگر فکر میکنید با خواندن چند صفحه از این کتاب، آن را هم مانند دهها کتاب خودیاری و روانشناسی دیگر، کنار میگذارید، اشتباه کردهاید. نویسنده در ابتدا کمی اطلاعات علمی به شما میدهد، اما نه از آن اطلاعات علمی پیچیده، خشک و خستهکننده؛ اطلاعاتی که احتمالا با خواندن آنها زیر لب میگویید «چقدر منطقی! چرا هیچ کس این چیزها رو اینطوری برام توضیح نداده بود؟!». و بعد نوبت به توصیههایی کاربردی و عملی میرسد.
بعضی پاراگرافهای این کتاب ممکن است ته دلتان را خالی کند، چون خیلی روراست حقایق زندگی را نشانتان میدهد؛ چیزی که مغز شما احتمالا از آن چندان خوشش نخواهد آمد و در برابر آن مقاومت نشان خواهد داد. چرا؟ چون تا امروز هر چه شنیدهایم این بوده که مثبت فکر کنیم یا احساسات منفی را دور بریزیم و به آنها توجه نکنیم. در این کتاب میبینید که اتفاقا باید به احساسات منفی خود توجه کنید، سعی کنید به آنها نزدیک شوید و آنها را تحت کنترل خود درآورید.
هارپر در این کتاب نه مانند یک نویسنده یا روانشناس، که درست مثل یک دوست کنارتان مینشیند، گوش میدهد، درک میکند، شوخی میکند، سربهسرتان میگذارد و در نهایت چیزهایی را به شما میآموزد که تا امروز کمتر مثل آن را شنیدهاید. هارپر حتی اصراری ندارد که کتاب را کامل بخوانید یا همیشه آن را همراه خود داشته باشید: «من نمیخواهم مجبورتان کنم کتاب را همیشه و همه جا همراه داشته باشید، چون باعث میشود آسیبپذیر باشید».
این کتاب پر است از تمرینهای کوچکی که به شما در بهبود وضعیتتان کمک میکند. این تمرینها مشق شب نیستند و قرار نیست امتحانی از شما گرفته شود! در این کتاب شما و هارپر تنها هستید، درست مثل این که به مطباش رفتهاید. اما این بار باید سکوت کنید و بگذارید هارپر حرفهایاش را بزند. نگران نباشید! او همه چیز را میداند. سالهاست که با افرادی سروکار داشته که مشکلات ریز و درشت مشابهی داشتهاند. پس بعید است راه حل مشکل خود را در این گفتوگوی یکطرفه پیدا نکنید.
این کتاب برای چه کسانی مناسب است؟
این کتاب برای کسانی نوشته شده که:
- از شنیدن این که دیوانه، تنبل یا زیادی حساس شدهاند، خستهاند.
- از این که دیگران برایشان تعیین تکلیف کنند، بیزارند.
- از کودکی تا امروز مدام میپرسند «اما چرا؟» و دربارهی سازوکار جهان زیاد فکر میکنند.
- از احساس بد داشتن خسته شدهاند، اما بیشتر از کسانی خستهاند که فکر میکنند آنها از این حس بد لذت میبرند.
- واکنشهای استرسی شدید، اضطراب، غم، خشم، افسردگی و رفتارهای اعتیادآور دارند.
کمی درباره فیث جی هارپر، نویسندهی کتاب رام کردن ذهن سرکش:
فیث یک مشاور، ناظر، سخنران و متخصص تغذیهی شوخطبع، باهوش و زیرک است که به رویکردهای خلاقانه و زبان محاورهای و صمیمی خاص خودش شهرت دارد. او کتابهای زیادی دربارهی اضطراب، استرس، افسردگی، اندوه و... نوشته است. «رام کردن خشم سرکش» یکی دیگر از آثار این نویسنده است که در ایران ترجمه و منتشر شده است.
درباره ترجمهی کتاب رام کردن ذهن سرکش
ترجمهی پگاه ملکیان، روان و خواندنی است. او سعی کرده تا جای ممکن هم به لحن خاص هارپر وفادار باشد و هم به خوانندگان فارسیزبانی که به دنبال یک منبع درست و مفید برای رفع مشکلات خود هستند. لحن کتاب گاهی جدی و رسمی است و گاهی خودمانی و شکسته میشود. مترجم سعی کرده پابهپای نویسنده لحن کتاب را حفظ کند تا بتواند رسالت ترجمه را به بهترین نحو ممکن به انجام برساند.
مروری بر فصلهای کتاب رام کردن ذهن سرکش:
بخش اول: مغز شما در حالت تروما چگونه است؟
- چگونه تروما مغز را تغییر میدهد؟
- رام کردن ذهن سرکش
- بهتر شدن: مغز خود را از نو آموزش دهید
- دریافت کمک (حرفهای): گزینههای درمان
بخش دوم: این مغز شما در زندگی است.
- اضطراب
- خشم
- اعتیاد
- افسردگی
- اهمیت احترام به غم و اندوه
- نتیجه: فرد عادی جدید
در بخشی از کتاب رام کردن ذهن سرکش میخوانیم:
واقعا عاشق معانی فرهنگ لغت نیستید؟ اضطراب یعنی... مضطرب بودن. نه بابا!
جالب اینجاست که لغت «اضطراب» (و معنی آن «مضطرب بودن») ذرهای هم مدرن و امروزی نیستند. در واقع کلمهی «اضطراب» بیشتر در اوایل قرن نوزدهم استفاده میشده و استفاده آن در اوایل قرن ۲۱ کاهش زیادی داشته است.
میدانید این یعنی چه؟ اضطراب وضعیت کلاسیک انسانی است که ما قرنهاست با آن دست به گريبانيم. زندگی مدرن مطمئنا پر از استرس و دغدغه است، اما منشا اضطراب آدمیزاد نیست. نوع بشر به خودی خود برای بسیاری اضطراب آور است. به عنوان یک خوره که عادت به انجام اين کار دارد دنبال ریشهی «مضطرب» گشتم. از کلمه لاتین anxius میآید که آن هم از کلمهی anko در یونان باستان ريشه دارد و به معنای «خفگی» است. این کلمهی لعنتی! آنها دقیقا درست میگفتند.
اضطراب موضوعات زیادی را دربرمیگیرد: ممکن است تجربهای از پریشانحالی در خونسردترین حالت ممکن باشد. شاید هم حالت تشویشی در عصبانیت متوسط باشد و شاید هم حملهای عصبی در نقطهی جوش آدم باشد. همانطور که ایتالیاییهای باستان خوب میدانستند، این یک تجربهی شدید بدنی است. یعنی چیزی که به همان اندازه که در بدنتان حساش میکنید، افکارتان را نیز تحت کنترل دارد. این ناخوشایندترین حسی است که میتوان تجربه کرد. بدنتان عمدا باعث میشود احساس تزلزل کنید؛ بنابراین مجبور میشوید که به چرتوپرتها توجه نشان دهید. لغتی تجملی برای آن وجود دارد: عدم ثبات.
خب، معنی بهدردبخورِ ما اینجاست: اضطراب حالت شدید بیثباتی و عدم تعادل کل بدن است که نیازمند توجه فوری و اقدام اصلاحی از سمت شماست. این میتواند در مقابله با خطری واقعی یا مندرآوردی باشد که یا در حال حاضر وجود دارد یا ذهن آن را پیشبینی میکند. به همین دلیل، نادیده گرفتن اضطراب خیلی مشکل است. تنها دلیلی که بدن چنین احساسی را بروز میدهد این است که توجه تمام و کمال شما را میخواهد. مثل کودکی نوپا که لخت و عور با عجله به سمت خیابان میدود آن هم وقتی هوا به شدت برفی است و باد میآید و یک دستش پر از پاستیل است و در دست دیگر کاردی بزرگ و خونین دارد.
خیلی عینی بود نه؟ قطعا چیزی نیست که در طول روز به راحتی آن را نادیده بگیرید.
دیدگاه خود را بنویسید