SEO Services Glendale
کتب رمان

کتاب همخونه اثر مریم ریاحی

از {{model.count}}

ناشر: پرسمان

تعداد
نوع
300,000
289,000 تومان
تخفیف
محصول مورد نظر موجود نمی‌باشد.
  • {{value}}
مقایسه
کمی صبر کنید...

قطع: رقعی، نوع جلد: نرم، تعداد صفحات: 456 صفحه

محصولات دیگر فروشگاه

کتاب همخونه اثر مریم ریاحی:

رمان همخونه یکی دیگر از آثار نویسنده معاصر، مریم ریاحی است. این نویسنده خوش ذوق آثار نسبتاً متعددی دارد که قالب و سیر محتوایی تمام آن‌ها دارای ژانری مشابه است. کتاب همخونه را باید به عنوان معروف ترین اثر در بین دیگر رمان ها و کتاب های مریم ریاحی یاد کنیم. کتابی که باعث شهرت این نویسنده موفق شد و دلیلی بود تا دیگر آثار وی نیز به چشم آمده و طرفدارانی پیدا کند.

رمان همخونه را به لحاظ دسته بندی می توان در دسته کتاب یا رمان های عاشقانه دانست که در بین دیگر آثار و رمان های عاشقانه ای که در سال های گذشته نگارش شده، نمونه موفق تری است.

 درباره رمان همخونه:

این رمان که باید از آن به عنوان شاهکار نویسنده خوش ذوق کشور، مریم ریاحی، یاد کنیم، روایتی است از ازدواج توافقی و اجباری دختری جوان که یلدا نام دارد. یلدا که از شخصیت های اصلی داستان می باشد دختری ساده، دل‌پاک، خوش قلب و زیبا رو است که به دلیل از دست دادن والدینش همراه با یکی از دوستان صمیمی پدر خود زندگی می کند. یلدا پس از فوت پدر و مادر خود به فرزندان دوست صمیمی پدر خود، حاج رضا، می پیوندد و ادامه زندگی خود را با این خانواده تشکیل می دهد. حاج رضا یکی دیگر از شخصیت های اصلی در رمان همخونه است و بیشتر فرزندانش خارج از کشور زندگی می کنند و تنها فرزندی که در کشور دارد، پسر کوچکترش «شهاب» است.

یلدا که با زندگی با مردی مانند حاج رضا که به اعتقاداتی که داشت پایه و اساس محکم تری داده فکر عاشق شدن را از سر بیرون می‌کند. اما گاهی از اوقات زندگی بدون عشق برایش دشوار می‌شود. مخصوصاً زمان هایی که سر کلاس ادبیات استاد مورد علاقه اش می نشیند و او می‌گوید که عشق موتور طبیعت است و بی عشق نمی‌توان زندگی کرد و خوشحال بود. اما او پر از احساس، مهربان، خوش رو و خوش برخورد بود اما عاشق نبود! پس سعی کرد جای خالی عشق را درس و دانشگاه و دوستان خوبش پر کند. درس خواندن در رشته ادبیات که بسیار به آن علاقه داشت باعث می‌شد کمتر جای خالی عشق را حس کند. اما حاج رضا همیشه می‌گفت: «عشق خودش خواهد آمد. نمی توان از آن فرار کرد. عشق خودش آهسته آهسته می آید و در گوشه ای از قلب مهربانت آرام و بی صدا می نشیند و تو متوجه اش نخواهی بود و بعد ذره ذره قلبت را پر می کند و کم کم مثل ساقه «مهر گیاه» در تمام جانت می پیچد و ریشه می دواند، به طوری که دیگر بی آن نمی توانی تنفس کنی.»

در ادامه داستان متوجه دلخوری شدید فرزند کوچک‌تر از پدر یا همان حاج رضا می شویم، پسر که جدا از پرد زندگی می کند این روزها به فکر مهاجرت افتاده و می خواهد پدر را تنها بگذارد. حاج رضا که دوست ندارد آخرین فرزند خود را نیز به غربت بسپارد به فکر راه چاره است و راه چاره را در کنار خود می یابد.

حاج رضا در ادامه داستان با شروط خاصی از یلدا، شخصیت اصلی رمان، در خواست می کند تا با شهاب، برای مدت شش ماه ازدواج کند. البته این ازدواج به صورت کاملاً قرار دادی است و فقط قراراست این دو مانند دو همخونه در یک خانه زندگی کنند. هدف وی از این وصلت این است تا پسر خود را به زندگی کشانده و مانع از مهاجرت وی شود. هر چند حاج رضا که فردی دنیا دیده است فکر می کند این دو برای هم مناسب هستند. شهاب و یلدا تابه‌حال حتی یک‌بار هم باهم ملاقات نداشته اند و قرار است به زودی به ازدواج هم در بیایند. اما این تازه شروع ماجرا است و اتفاقات و حوادث بسیاری در راه است.

شهاب در این داستان نمادی از یک فرد مغرور و عصبی و کمی بد اخلاق است که در عین حال بسیار خوش تیپ و جذاب است. در وصف داستان های کتاب همخونه باید چنین گفت که این کتاب تلاش دارد تا نمونه از ازدواج های توافقی و اجباری را به تصویر بکشد. ازدواجی که در ابتدا بر اساس خواست دو طرف نیست، اما در گذر زمان و با اتفاقاتی که می افتد ماجرا تغییر می کند.

 

داستان همخونه پس از چند سال تلاش مستمر توسط نویسنده آن، مریم ریاحی، بالاخره در سال 1385 به چاپ رسید. این رمان در 465 صفحه نگارش شده است و با اینکه تعداد صفحات بسیاری به نظر می رسد، اما در حین مطالعه و درگیر شدن با سطرهای این رمان، متوجه گذر زمان نخواهید شد.

 

در بخشی از رمان همخونه می خوانیم:

متن زیر از ابتدای کتاب همخونه انتخاب شده تا با حال و هوای داستان و قلم نویسنده آشنا شوید.

«ظهر بود اواخر شهریور با این که هوا کم کم روبه خنکی می رفت اما آن روز به شدت گرم بود خورشید با قدرتی هر چه تمام تر به پیشانی بلند و عرق کرده ی حسین آقا می تابید قطره های ریز و درشت عرق از سر روی او آرام آرام و پشت سرهم ریزان بودند و روی صورتش را گرفته بودند چهره ی آفتاب سوخته اش زیر نور خورشید برق می زد اما گویی اصلاً متوجه گرما نبود و همان طور شیلنگ آب را روی سنگ فرش حیاط بزرگ و زیبای حاج رضا گرفته بود و به نظر می رسید قصد دارد آن‌ها را برق بیاندازد.


حسین آقا حالا دیگر هفت سالی می شد که سرایداری خانه حاج رضا را بر عهده داشت یعنی درست از وقتی که عموی پیرش بعد از سال‌ها خانه شاگردی حاج رضا از دنیا رفته بود به یاد عمویش و مهربانی هایی که او در حقش کرده بود افتاد . او حتی آخرین لحظه ها هم از یاد برادر زاده تنهایش غافل نبود و از آقای احسانی خواهش کرده بود مش حسین را نیز به خانه شاگردی بپذیرد. حسین آقا غرق در تفکراتش هر از گاهی سرش را تکان می داد و با لبخند، دندان های نامنظم و یکی در میانش را به نمایش می گذاشت.

صدای در حیاط که با شدت کوبیده می شد او را از دنیایش بیرون کشید. شیلنگ روی زمین رها شد، آب سر بالا رفت و مثل فواره دوباره روی زمین برگشت. یک جفت کفش کهنه که پشتش خوابانده شده بود، لف لف کنان به سمت در دویدند در حالی که صاحبشان بلند بلند می گفت: «آمدم...صبر کنید آمدم» با باز شدن در چهره درخشان دختری با پوستی لطیف و شفاف و قامتی متوسط نمایان شد. در حالی که با چشمان سیاهش به حسین آقا چشم دوخته بود با لبخند شیطنت باری گفت: سلام، چه عجب مش حسین! یک ساعته دارم زنگ می زنم…»

- توی حیاط بودن دخترم! صدای زنگ رو نشنیدم. دیر کردی، آقا سراغت رو می گرفت...

یلدا منتظر شنیدن باقی حرف های مش حسین نماند. محوطه ی حیاط را به سرعت طی کرد. پله ها را دو تا یکی کرد و وارد خانه شد.

آن جا یک خانه دو طبقهُ دویست متری بود که در یکی از نقاط مرکزی شهر تهران ساخته شده بود، نه خیلی قدیمی و نه خیلی جدید، اما زیبا و دل‌نشین بود. انگار واقعاً هر چیزی سر جایش قرار داشت. حیاط بزرگ با باغچه ای که بی شباهت به یک باغ نبود و انواع درخت ها و پل های زیبا در آن یافت می شد.

 

درباره نویسنده رمان همخونه:

مریم ریاحی متولد 1352 در استان تهران بوده و تحصیلات کارشناسی ارشد ادبیات فارسی دارد. این نویسنده خوش ذوق تابه‌حال آثار نسبتاً زیادی را در اختیار خوانندگان کشور قرار داده است. وی در ارتباط با رمان همخونه چنین عنوان می کند که این کتاب تلفیقی از تخیل و واقعیات زندگی خودش بوده و علاقه بسیاری به آن دارد. ایشان در جایی گفته اند که در حال نوشتن کتاب جدیدی با عنوان «و باد همچنان می وزد» هستند.

 

آثار دیگر مریم ریاحی:

مریم ریاحی تابه‌حال رمان های زیادی را به چاپ رسانده است که البته با آغاز زندگی مشترک و وظایف مراقبت از فرزندان، سرعت نگارش آثارش تحت تأثیر قرار گرفت. از این نویسنده خوش ذوق تابه‌حال 6 رمان مختلف به چاپ رسیده است که در ادامه به معرفی آن‌ها پرداخته ایم. این آثار عبارت‌اند از:

- کسی می آید

- مرجان

- همخونه

- بی ستاره

- مثل پر

- بوی دلتنگی

سبک و سیاق کلی بیشتر آثار مریم ریاحی را باید در ژانر عاشقانه دانست و البته باید به این نکته هم اشاره کرد که به ندرت می توان در بین این آثار مشابهتی با دیگر رمان های این نویسنده پیدا کرد. رمان همخونه به عنوان معروف ترین داستان این نویسنده از جمله کتاب هایی است که با آغاز آن تا مطالعه سطر آخر نمی توان دست از مطالعه برداشت.

دیدگاه خود را بنویسید

  • {{value}}
این دیدگاه به عنوان پاسخ شما به دیدگاهی دیگر ارسال خواهد شد. برای صرف نظر از ارسال این پاسخ، بر روی گزینه‌ی انصراف کلیک کنید.
دیدگاه خود را بنویسید.
کمی صبر کنید...
با ما تماس بگیرید

با ما تماس بگیرید

برای ثبت سفارش و یا مشاوره می توانید با ما تماس بگیرید!


یا جهت ارتباط آسان تر و سریع تر، از طریق شماره واتس آپ زیر با ما در ارتباط باشید...


شماره روبیکا و ایتا:        09165435982


اینستاگرام:  @madmolibookshop.ir
mostafamadmoli10@yahoo.com
09165435982