ناشر: نون، قطع: رقعی، نوع جلد: نرم، تعداد صفحات: 280 صفحه، سال انتشار: 1400
محصولات دیگر فروشگاه
کتاب نفس جیمز نستور:
شروع این کتاب با نثر زیبای حضرت شیخ مصلحالدین سعدی گویاتر از هر نوشتۀ دیگر است که میفرماید: منت خدای را عزوجل که طاعتش موجب قربت است و به شکر اندرش مزید نعمت. هر نفسی که فرومیرود ممد حیات است و چون برمیآید مفرح ذات. پس، در هر نفسی دو نعمت موجود است و بر هر نعمتی شکری واجب... روزی از سالهای دهۀ ۱۳۷۰، در اردیبهشتماه، به قمصر کاشان سفر کردم. مایل بودم در باغهای گل محمدی آن منطقۀ زیبا و خاطرهانگیز بچرخم و همچون دوران کودکیام در کرمان، عطر روانبخش آن گلها را با تمام وجودم احساس کنم. صبح زود و قبل از طلوع آفتاب، که بهروایتی تندی بوی گلها بیشتر است، خود را به باغ پر از گلی رساندم تا در کنار آن بنشینم و نان تازۀ قمصری و کمی عسل قهرودی بهرسم صبحانه تناول کنم. میدانستم زنبورهای قهرودی هم از شهد همین نوع گلها مینوشند که چنان عسل معطری به ما هدیه میکنند. پیرمردی قمصری، سحرخیزتر از من، در باغ مشغول چیدن گل بود. سلام کردم و جواب شنیدم. او را به صرف صبحانه دعوت کردم که نپذیرفت. گفت: «عجله دارم. گلها باید قبل از طلوع آفتاب چیده شوند، وگرنه با تابش اولین شعاع خورشید، عطر گلها زایل میشود.» گفتم: «ما که بین عطر گلهای قبل از طلوع و بعد از طلوع فرقی احساس نمیکنیم.» گفت: «حق دارید. شما شهری شدهاید. حس بویاییتان ضعیف شده است. حساسیت بینیتان از بین رفته است. آنقدر دود مازوت، گوگرد و سرب استنشاق کردهاید که سلولهای بویاییتان دیگر رمق ندارند تا بوی گل را بهدرستی تشخیص دهند.» گفتم: «پدر جان، شاید بوی گلها کمتر از گذشته شده است.» پیرمردِ خوشمشرب و مهربان خیلی آرام خندید. صدای خندهاش را شنیدم. همانطور که گلها را میچید و در چادر شبی که بر گردن آویخته بود میریخت، بهآرامی گفت: «بوی گلها عوض نشده است، پدر جان. مشام شماست که عوض شده است.» این کتاب را که میخواندم، به حرف آن پیرمرد مهربان بیشتر فکر کردم. بهگمانم، راست میگفت. شاید مشام ما عوض شده و حساسیت بویایی ما تغییر کرده بود، شاید هم ما «هنر درست نفس کشیدن» را نیاموختهایم و اگر هم آموختهایم، از یاد بردهایم و گناه را بیرحمانه بر گردن گلهای محمدی باغهای قمصر کاشان میاندازیم. در این کتاب، نویسنده موضوع جذابی را مطرح میکند ـ چگونه نفس کشیدن. او نفس کشیدن را هنری میداند که ملاحظاتی علمی بر آن مترتب است و با درست نفس کشیدن میتوان برخی از مشکلات جسمی و شاید روحی را درمان کرد. شاید هم بتوان دوباره، عطر گلها را آنگونه که اجداد باستانی ما احساس میکردند دریابیم. بهنظر نویسنده، مهم نیست چه میخوریم، مهم نیست چه میزان ورزش میکنیم، مهم نیست چقدر لاغر، جوان یا خردمندیم یا نیستیم. اگر درست نفس نکشیم، همۀ این مؤلفهها از چرخۀ محاسبۀ سلامت ما دور میمانند. پس، در موضوع صحت و سلامت، هیچ چیز مهمتر و باارزشتر از درست نفس کشیدن نیست: اینکه روزانه، ۲۵ هزار بار بهدرستی دم و بازدم داشته باشیم، هوا را به درون ریهها بفرستیم و پس از لختی، آن را خارج کنیم. اما بهگفتۀ نویسنده، انگار انسان هنر درست نفس کشیدن را فراموش کرده است و چون درست نفس نمیکشد، پیامدهای خطرناکی را به جان خریده است. وی معتقد است پاسخ سؤالات مرتبط با سلامت انسان را نباید در آزمایشگاههای ریهشناسی جستوجو کرد. پاسخ در خرابههای باستانی، کندوکاوهای باستانشناختی و در کنکاش پیرامون روشهای تنفس پیشینیان در دسترسمان است. علم جدید هم نشان داده است که تغییرات اندکی در شیوۀ تنفس میتوانند آثار مثبت زیادی برای سلامتمان به همراه داشته باشند. در ابتدا، ممکن است خواننده به این فکر بیفتد که بعد از یک عمر نفس کشیدن غیرارادی، حالا، چه باید بیاموزد که به بهبود سلامتیاش، به رفع بیماریهایی مانند آسم، فشار عصبی، فشار خون، خستگی مفرط، افسردگی، اختلال روانی و مانند آن کمک کند. مگر نه اینکه تنفس عملی است غیرارادی؟ تنها خطری که جان انسان را تهدید میکند نفس نکشیدن است، والا کسی که نفس میکشد و زنده میماند با خطری روبهرو نیست. اما نویسنده نظر دیگری دارد. او معتقد است نفس کشیدن، فینفسه، مهم است، اما چگونه نفس کشیدن یک هنر است که فراموشش کردهایم و باید دوباره آن را بیاموزیم. و اگر نفس کشیدن غیرارادی است، درست نفس کشیدن هنری ارادی و انتخابی است. همانگونه که گفته شد و در صفحات بعد خواهید دید، این کتاب داستان نفس، نفس کشیدن و درست نفس کشیدن است که بهنظر نویسنده، هنر فراموششدۀ انسان امروزی است.
دیدگاه خود را بنویسید