SEO Services Glendale
کتب رمان

کتاب تو تنها نیستی اثر جکلین وودسون

از {{model.count}}

مترجم: میترا امیری

تعداد
نوع
49,000
40,000 تومان
تخفیف
محصول مورد نظر موجود نمی‌باشد.
  • {{value}}
مقایسه
کمی صبر کنید...

موضوع: داستان نوجوان، ناشر: پرتقال، قطع: رقعی، نوع جلد: نرم، تعداد صفحات: 158 صفحه، سال انتشار: 1398

محصولات دیگر فروشگاه

کتاب تو تنها نیستی اثر جکلین وودسون:

رمان تو تنها نیستی نوشته‌ ژاکلین وودسون یک رمان اجتماعی درباره‌ی مشکلات و دغدغه‌های نوجوان‌ها است. این کتاب موضوعات مختلفی مثل تبعیض نژادی، مهاجرت، فوت یا به زندان افتادن یکی از والدین را مطرح می‌کند. کتاب تو تنها نیستی داستان شش دوست است که با حرف زدن از مشکلات و دغدغه‌های زندگی‌ خود، به هم نزدیک‌ و نزدیک‌تر می‌شوند تا این که یه گروه خیلی صمیمی را تشکیل می‌دهند.

کتاب تو تنها نیستی به نوجوانان کمک می‌کند همدیگر را درک کنند و به نوعی پناه همدیگر باشند.


بخشی از کتاب تو تنها نیستی:

اولین هفتهٔ سپتامبر بود و باران بی‌وقفه می‌بارید. در امتداد جدول‌های پیاده‌روها سیل جاری شده بود و کنار مدرسه‌مان چندتا ماشین وسط برکه‌های بزرگ آبِ باران گیر کرده بودند. هوای بیرون هنوز گرم بود، اما توی کلاسمان نم‌دار بود و کمی سرد. بعضی از بچه‌ها داشتند با اسپینر بازی می‌کردند. یکی از پسرها، که اسمش را یادم رفته، سرش را گذاشته بود روی میزش. موهای فرفری تیره‌اش را یادم است که افتاده بود روی بازوهایش. نمی‌دانم چرا آن موهای فرفری، که روی بازوهایش پیچ خورده بود و تا روی میزِ خط‌خطی می‌رسید، از همه چیز برایم ناراحت‌کننده‌تر بود. هشت نفر توی کلاس بودیم. کلاس کوچک ما برای این تشکیل شده بود که مسئولان مدرسه می‌خواستند یک چیز جدید امتحان کنند، این‌که آیا می‌شود هشت‌تا بچه را با هم و همراه یک معلم در یک کلاس گذاشت و نتیجهٔ فوق‌العاده گرفت؟ هشت‌تا بچهٔ خاص را.

می‌دانستیم یک‌جورهایی با بقیهٔ بچه‌ها فرق داریم، هرچند هیچ‌وقت کسی این را به زبان نمی‌آورد. همهٔ ما قبلاً در یک کلاس بزرگ بودیم. درسمان افت کرده بود و بقیهٔ بچه‌ها از ما جلو زده بودند. وانمود می‌کردیم این تفاوت یادگیری برایمان مهم نیست، ولی خودمان می‌دانستیم مهم است. مسئولان مدرسه هم می‌دانستند می‌دانیم. مسئولان مدرسه می‌دانستند بقیهٔ بچه‌ها توی حیاط بزرگ مدرسه به ما می‌خندند و اذیتمان می‌کنند، این را می‌دانستند که بعضی روزها الکی می‌گوییم دلمان درد می‌کند یا گلودرد گرفته‌ایم که توی خانه بمانیم و نیاییم مدرسه. تازه سپتامبر بود، برای همین کسی نمی‌دانست نتیجهٔ این آزمایش مثبت است یا نه. معلممان، خانم لاورن، قدبلند و صبور بود و لحن گرم و مهربانی داشت. از همان لحظهٔ اول عاشقش شدیم. خود مدرسه هم پنجره‌های بزرگ داشت و رنگ دیوارهایش روشن بود. عمو می‌گفت یکی از بهترین مدرسه‌های شهر است. من و هالی از کلاس اول همین مدرسه بوده‌ایم، برای همین راستش مدرسهٔ دیگری را ندیده‌ام که با آن مقایسه‌اش کنم. ولی اگر معلم‌های مهربان و کلاس‌هایی با پنجره‌های بزرگ معیار «بهترین بودنِ» چیزی باشد، پس باید بگویم حق با عمو بود.


دیدگاه خود را بنویسید

  • {{value}}
این دیدگاه به عنوان پاسخ شما به دیدگاهی دیگر ارسال خواهد شد. برای صرف نظر از ارسال این پاسخ، بر روی گزینه‌ی انصراف کلیک کنید.
دیدگاه خود را بنویسید.
کمی صبر کنید...
با ما تماس بگیرید

با ما تماس بگیرید

برای ثبت سفارش و یا مشاوره می توانید با ما تماس بگیرید!


یا جهت ارتباط آسان تر و سریع تر، از طریق شماره واتس آپ زیر با ما در ارتباط باشید...


شماره روبیکا و ایتا:        09165435982


اینستاگرام:  @madmolibookshop.ir
mostafamadmoli10@yahoo.com
09165435982