ناشر: نون، قطع: رقعی، نوع جلد: نرم، تعداد صفحات: 464 صفحه
محصولات دیگر فروشگاه
کتاب شهری بر لبه آسمان اثر الیف شافاک:
نوجوان 12 سالهای به نام جهان که اهل روستایی در هندوستان است با یک کشتی به عثمانی سفر میکند و بهعنوان رام کننده فیل به دربار سلطان سلیمان پا میگذارد. زمانی که جهان با سینان، معمار بزرگ دربار عثمانی ملاقات میکند، او را تحت تاثیر قرار میدهد و به عنوان یکی از چهار شاگرد معمار سینان انتخاب میشود. دراینبین، جهان به «مهری ماه» دختر سلطان سلیمان دل میبندد و با وجود آنکه به دلیل روستایی بودن ممکن است هرگز نتواند به وصال با مهری ماه برسد، بارها با او دیدار میکند و علاقهاش را نشان میدهد. از سوی دیگر، جهان به فیلی به نام چوتا نیز علاقه و وابستگی زیادی دارد.
جهان به سرعت توجه معمار سینان را به خود جلب میکند و در ساخت بزرگترین بناهای آن دوران همچون مساجد سلیمیه و سلیمانیه او را همراهی میکند؛ اما کاخ عثمانی درگیر فتنههای پی در پی است و ممکن است دوستان به دشمن تبدیل شوند یا گاهی دشمنان برای نجات یکدیگر متحد شوند.
درباره کتاب شهری بر لبه آسمان:
شهری بر لبه آسمان عنوان رمانی از الیف شافاک نویسنده مشهور ترکیهای است که در ایران با کتاب پرفروش «ملت عشق» شهرت پیدا کرده است. او به دلیل در هم آمیختن ادبیات غرب با تاریخ و تخیلات و موضوعات سیاسی شناخته شده است. حال شافاک در این کتاب از شرق به غرب رفته و این بار موضوع داستان ساخت بناهای باشکوه و بزرگ را به میان آورده است.
او در این رمان شخصیتپردازی متفاوتی دارد و آدمهایش از جنس افرادی هستند که در جامعه زیاد آنها را میبینیم به عنوان مثال جهان که شخصیت اصلی این داستان است هم در طول قصه تا حدودی رفتارهای مشکوک دارد؛ مثلا, او یک سارق حرفهای است و اگر مراقب نباشد ممکن است خودش را لو بدهد. جهان از یکسو با تسبیح سرقتی در دست و حقشناسی غیرقابل وصف در دل، پر از درگیریها و سردرگمیها در زیر گنبد باشکوه مسجد سلیمانیه ایستاده و از سوی دیگر یکی از باهوشترین شاگردان و رام کنندگان فیل است. شافاک در این داستان توانسته فضاسازیهای مناسبی همسو با خود قصه داشته باشد و دغدغههای خود را در این کتاب به خواننده نشان دهد.
معمار سینان و همراهانش، مردانی عالماند و با خرافات و تعصبات مذهبی سر جنگ دارند. در همین حال حوادث عجیبوغریبی در قسمتهای مختلف کاخ اتفاق میافتد و نویسنده ما را به داستانهای رنگارنگ هر یک از این شخصیتها وارد میکند. شافاک با توانایی هر چه تمامتر داستانی را روایت میکند که نه تنها به ماجراجوییهای جهان پرداخته بلکه تحولات تاریخی همچون جنگ لپانتو را نیز در خود جایداده و در این بین از شخصیتهای حقیقی و خیالی مختلفی استفاده میکند. از میکل آنژ گرفته تا عرفا و وزیران و خواجگان حرمسرا.
کتاب حاضر با ترجمهی رضا اسکندری آذر از سوی انتشارات نون راهی بازار نشر ایران شده است.
کمی درباره الیف شافاک:
الیف شافاک در سال 1971 در استراسبورگ فرانسه متولد شد. او پرمخاطبترین رماننویس زن ترکیه و برنده جوایز معتبر ادبی است که آثارش تاکنون به پنجاه زبان مختلف ترجمه شده است. همچنیناو توسط نشریه پولیتیکو در سال 2017 به عنوان یکی از دوازده نفری که دنیا را به جای بهتری تبدیل میکنندانتخاب شد.
شافاک دوران نوجوانیاش را در مادرید اسپانیا گذراند و پس از آن به ترکیه بازگشت. او در طول زندگیاش در شهرها و ایالتهای مختلفی از جمله آنکارا، کلن، بوستون، میشیگان و آریزونا زندگی کرده است. شافاک به شهر استانبول ارادت خاصی دارد و بارها این شهر را محور اصلی داستانهای خود قرار داده است؛ بنابراین احساس چند فرهنگی و جهانبینی در زندگی شخصی و کارهای او به چشم میخورد.
شافاک دانشمند علومی سیاسی و دانشگاهی نیز هست. او دارای مدرک روابط بینالملل کارشناسی ارشد مطالعات جنسیت و زنان و دکترای علوم سیاسی و فلسفه سیاسی است. همچنین، شافاک در دانشگاههای مختلف ترکیه، انگلیس و ایالاتمتحده از جمله کالج سنت انز و دانشگاه آکسفورد به تدریس پرداخته است.
این نویسنده تاکنون هفده کتاب منتشر کرده که یازده جلد از آنها رمان هستند و در اصل به زبانهای ترکی و انگلیسی نوشتهشدهاند. اولین رمان او «پنهان» است که در 1994 منتشر شد و «جایزه رومی» در کشور ترکیه را از آن خود کرد. «آینههای شهر» عنوان دومین رمان شافاک است که فلسفههای اسلامی و یهودی قرن هفدهم را در برابر موقعیتهای تاریخی قرار میدهد. شافاک با چاپ رمان «محرم» در سال 2000، مخاطبان بیشتری جمع میکند و موفق به دریافت جایزه «انجمن نویسندگان ترکیه» میشود.
«ملت عشق» یکی از مهمترین آثار اوست که برای نخستین بار در فوریه 2010 در ایالاتمتحده منتشر شد و بلافاصله، در عرض یک ماه با فروش بیش از 150000 نسخه در صدر پرفروشترین کتابهای ترکیه قرار گرفت. از دیگر آثار او میتوان به شپش پالاس، شرافت و 10 دقیقه و 38 ثانیه در این دنیای عجیب اشاره کرد.
در بخشی از کتاب شهری بر لبه آسمان میخوانیم:
پاسی از نیمهشب گذشته بود که صدای خرناس بلندی از اعماق ظلمات شنید. بلافاصله، صاحبصدا را شناخت. صدای بزرگترین گربه سان قصر سلطان بود: یک ببر مازندران با چشمان کهربایی و خز طلایی. حین آنکه مانده بود حیران که چه چیزی ـ یا چه کسی ـ آرامش حیوان را بر هم زده، قلبش یک ضربان جا انداخت. در آن ساعت دیروقت، همه باید در خواب ناز میبودند ـ انسانها، حیوانها، جنها. در شهر هفتتپه، غیر از نگهبانهای شبگرد که سر کشیک بودند، فقط دو گروه ممکن بود بیدار باشند: آنهایی که در حال دعا بودند و آنهایی که در حال گناه بودند. « جهان » هم بیدار بود و در حال کار. استادش اغلب اوقات میگفت: « کار برای امثال ما، مثل دعا کردن می مونه. این روش ماست برای برقراری ارتباط با خداوند. » جهان جوانتر که بود، یکبار از او پرسیده بود: « پس خدا چطور به ما جواب می ده؟ » « خب معلومه. با دادن کار بیشتر به ما. » جهان با خودش فکر کرد اگر قرار باشد این حرف را باور داشته باشد، پس حتماً رابطه خیلی نزدیکی با قادر مطلق برقرار کرده، چون دو برابر دیگران تلاش میکرد تا عوضِ یکی، دو پیشه را با هم به انجام برساند. او هم فیلبان بود و هم نقشهکش. اگرچه دو پیشه را دنبال میکرد، فقط یک استاد داشت که تحسینش میکرد، تکریمش میکرد و در خفا، آرزو داشت از او بهتر شود. استادش سینان بود، استاد معمار دربار. سینان صدها کارآموز، هزاران کارگر و بیشتر از این تعداد، هوادار و سرسپرده داشت. با تمام اینها، فقط چهار شاگرد داشت. جهان این افتخار را داشت که جزء آنها باشد. هم مفتخر بود و هم از درون، گیج و سرگشته. استادْ جهان را ـ یک خدمتکار ساده، یک فیلبان از طبقه پست ـ انتخاب کرده بود، در حالی که در مکتبخانه قصر، تعداد زیادی کارآموز مستعد داشت. دانستن این موضوع، عوض آنکه عزتنفسش را افزایش دهد، وجودش را از ترس پر میکرد.
دیدگاه خود را بنویسید