مترجم: پریا حسن زاده، موضوع: فلسفه، ناشر: دنگ، قطع: رقعی، نوع جلد: نرم، تعداد صفحات: 104 صفحه، سال نشر: 1399
محصولات دیگر فروشگاه
کتاب در ستایش سکوت اثر ارلینگ کاگه:
کتاب در ستایش سکوت نوشته ارلینگ کاگه است که با توجه وریا حسنزاده منتشر شده است. کتاب در ستایش سکوت روایت سکوت است و اهمیت آن در شنیدن راز هستی. نویسنده یک حقوقدان است که مدتی درباره فلسفه تحقیق و تحصیل کرده است. او معتقد است گاهی برای درک جهان باید ساکت بود.
هر زمان که نتوانستید با پیادهروی، کوهنوردی، یا قایقسواری از شلوغیِ دنیا فاصله بگیرید، ذهنتان را بهروی دنیا ببندید. آموختن این مسئله زمان میبرد. فقط زمانیکه بفهمید نیازی بنیادی به سکوت دارید، میتوانید برای آن دست به جستوجو بزنید. و همانجا، در اعماق هرجومرج و شلوغیِ ترافیک و مشغولیاتِ ذهنی، موسیقی و زندگیِ ماشینی، گوشیهای آیفون و ماشینهای برفروبی، انتظارتان را میکشد: سکوت.
خواندن کتاب در ستایش سکوت را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم:
این اثر را به تمام علاقهمندان به کتابهای فلسفه و زندگی پیشنهاد میکنیم.
کمی درباره ارلینگ کاگه:
ارلینگ کاگه نویسنده نروژی، حقوقدان هم هست. او چند ترمی فلسفه خوانده، اما این رشته را رها کرده و حالا صاحب یک انتشارات کتاب است و خودش را یک کارآفرین هم میداند. او در عرض ۲ سال و بدون حمایت سازمان و یا نهادی، با پای پیاده به قطب شمال، قطب جنوب و اورست رفته و آنجا سکوت را تجربه کرده است.
در بخشی از کتاب در ستایش سکوت میخوانیم:
چیزهای زیادی در زندگیِ روزمره از «شگفتی» نشئت میگیرند. شگفتی یکی از خالصترین شکلهای لذت است که میتوانم تصورش کنم. از این حس لذت میبرم. اغلب و تقریباً در همهجا شگفتزده میشوم: حین سفر، مطالعه، ملاقات با مردم، هر زمان که قلم به دست میگیرم، یا هر زمان که ضربان قلبم را حس میکنم و طلوع آفتاب را نظاره میکنم. شگفتی یکی از قدرتمندترین نیروهایی است که ما با آن متولد میشویم. همچنین یکی از بهترین مهارتهای ماست. نهتنها برای کاوشگری مثل من، بلکه برای یک پدر یا یک ناشر هم به همین اندازه ارزش دارد. از آن خوشم میآید. دوست دارم بیوقفه تجربهاش کنم.
دانشمندان میتوانند حقایق را برملا کنند. من هم دلم میخواست این کار را انجام دهم، اما آن مسیر برای من ساخته نشده بود. درطولِ زندگیام باورهایم دربارهٔ تقریباً همهچیز مدام درحال تغییر بوده است. حسِ شگفتیام همیشه ماهیتی مستقل داشته است. نوعی شگفتی برای شگفتی است! جریانی است بهسوی اکتشاف. شاید هم مانند بذری است که روزی شکوفا میشود، تا مسیرهای جدیدی پیش پایمان بگذارد.
در زمانهای دیگر، شگفتی غیرارادی است. چیزی نیست که خودم انتخاب کنم، بلکه فکری است که نمیتوانم رهایش کنم. چیزی بدقواره از گذشتهام سر بلند میکند: یک فکر یا یک تجربه. شروع میکند به آزاردادنم و نمیتوانم از اندیشیدن به معنایی که ممکن است در پی داشته باشد دست بردارم.
دخترعمویم شبی برای شام به خانهام آمد و دیوان شعری از یون فوسه۲، نویسنده و نمایشنامهنویس نروژی، به من داد. پساز رفتنِ او روی تخت دراز کشیدم و مشغول ورقزدنِ کتاب شدم. درست پیشاز خاموشکردنِ چراغ، این واژهها به چشمم خوردند:
«عشقی وجود دارد که کسی بهخاطر نمیآورَد.»
منظورِ نویسنده از این جمله چه بود؟ عشقی نامرئی که ساکن مانده؟ نکند نویسنده دربارهٔ سکوت نوشته بود؟ شعرِ خوبْ من را بهیاد مکتشفان بزرگ میاندازد. واژههای مناسب قادرند افکارم را به حرکت وادارند، درست مانند گزارشهای مکتشفان که در جوانی میخواندم. پیشاز آنکه بخوابم، تصمیم گرفتم که صبحِ روزِ بعد برای فوسه پیغامی بفرستم و از او دربارهٔ آن هفت واژه بپرسم و از بینش او بهره ببرم.
دیدگاه خود را بنویسید