موضوع: داستان کوتاه ایرانی، نوع جلد: نرم، قطع: رقعی، تعداد صفحات: 124 صفحه، سال چاپ: 1392
محصولات دیگر فروشگاه
کتاب سنگ ساقی اثر سعید کوشش:
در یکی از داستانهای این مجموعه داستان کوتاه به نام «چراغ جادو» میخوانیم:
«بعد از یکی دو هفته که با هم سرسنگین بودیم و سعی میکردیم کمتر با هم روبرو شویم، آن روز جلوی در خروجی مجتمع به هم رسیدیم. راه دیگری نبود، سلامی کردیم و فکرکردم بعد از چند روز این سلام گرمتر از سلامهای قبل است. در را باز کردم و با دست به بیرون اشاره کردم و گفتم: بفرمایید.
از در بیرون رفت و من شنیدم که: با ادب شدین!
و البته لبخندش که همراه این جمله بود و از آن بدتر چشمهایش (خب! میدونین، چشاش یه جوریان. سعی میکنم بهتون بگم چهجوری، درشتن ولی موضوع این نیس اون از چشاش مثل دستاش استفاده میکنه یعنی چشاش وسیلهی دستشن. متوجه نشدین؟
ببینید! فکر کنم اون یک نقطهی جادو داره بعضی وقتها یه دفه بیهوا به این نقطهی جادو نگاه میکنه من نمیدونم این نقطه رو چند سالش بوده یا چه جوری پیدا کرده، ولی نگاه کردن به این نقطه باعث میشه چشاش زبون در بیارن و باهات حرف بزنن.
... بازم نه؟
تا حالا سوار چرخ و فلک شدین؟ اندازش مهم نیس، ولی مجسم کنین که سوار یه چرخ و فلک صورتی، بنفش - یا هر رنگ دیگهای که دوس دارین – شدین و چرخ و فلک، مثل یه پیرزن فس فسو کُند و سنگین از پلهها داره میره بالا. حالا شما درست اون بالای بالا هستین، اگر درست مجسم کرده باشین و تمرکزتون به هم نخورده باشه الان باید حرکت باد و رو صورتتون حس کنین، سقف ماشینا رو ببینین، به نوک درختا نزدیکتر شده باشین و آدما رو کوچولوتر ببینین»
دیدگاه خود را بنویسید