ویژگی های محصول: ناشر: نوین، مترجم: مهدی بغدادی، موضوع: فلسفه، قطع: رقعی، نوع جلد: نرم، تعداد صفحات: 300 صفحه
محصولات دیگر فروشگاه
کتاب گستره اثر دیوید اپستین:
کتاب گستره: عمق یا وسعت ، نوشتهی دیوید اپستین، کتابی در زمینهی روانشناسی و مدیریت است که میتواند بر روی چشم شما عینکی جدید زده و دید شما را نسبت به دنیا و کلیشهها عوض کند. دیوید اپستین یک گزارشگر علمی و تحقیقاتی است که با انتشار کتاب گذرگاه در سال 2019 توانست بهعنوان یک نویسندهی توانمند، مطرح شود.
دیوید اپستین با عنوان کردن این دو کلمه (عمق و وسعت) و قرار دادن آن در مسئلههای کاری و مسیرهای زندگی، توانسته درکی جدید دربارهی این مفاهیم بدهد و با استفاده از آن به خلق مفاهیمی جدید و بدیع دست بزند، مفاهیمی که قبل از آن یا کسی به آنها توجهی نکرده بود و یا آنها را منطقی نمیدانست. درواقع دیوید اپستین در این کتاب مانند ماهی سیاهی کوچولو برخلاف نظریهی سایر نظریهپردازان و خردورزان عمل کرده است و شاید همین بدعت است که موجب تمایز اثر او از آثار دیگر با همین موضوع شده است. لحظهای تصور نکنید که کتاب به دلیل ژانر روانشناسی که دارد، خستهکننده و حوصله سر بر باشد، زیرا نویسندهای زیرک مثل اپستین نهتنها هوش خود را در نظریات تخصصی نشان داده است، بلکه توانسته با عنوان کردن این نظریات در دل داستانهایی واقعی و سرگرمکننده از سردمداران حیطههای مختلف، تبحر خود را در نویسندگی و جذب مخاطب نیز نشان دهد.
شاید برایتان جالب باشد که هدف اپستین از عنوان کردن سؤال عمق یا وسعت؟ را بدانید. جواب این سوال میتواند از صورت سوال جذابتر باشد. بر طبق نظر محققین، ده هزار ساعت تمرین هدفمند و متمرکز در هر امری، هر چه که میخواهد باشد، شمارا تبدیل به استادی متبحر در آن میکند؛ یعنی شما حتی ممکن است نسبت به یک حرفه و تخصص، کمترین آشنایی نداشته باشید و یا حتی اسم آن را نشنیده باشید، ولی با این قانون ده هزار ساعت و بهصورت معجزهآسایی، تبدیل به استادی در آن زمینه میشوید. ولی نکتهای که باید در این قانون رعایت کنید، تمرکز و استمرار در یک تخصص مشخص و معین است، یعنی همان عمق. پس مشخص میشود که از این شاخه به آن شاخه پریدن و انتظار حفظ کمیت و کیفیت در کنار هم نمیتواند شمارا بهجایی برساند، پس باید قید متخصص شدن در هر امری را با این روش بزنید. اما ویژگی کتاب گستره این است که با این مسئلهای که شاید برای خیلی از افراد امری بدیهی و مبرهن باشد، مخالفت کرده و عنوان میکند که آدمها میتوانند در زندگی شغلیشان هم کیفیت را حفظ کنند و هم کمیت را و به یک نتیجهی غیرمنتظره برسند، یعنی تخصص در امور مختلف.
نگاهی به فصلهای کتاب گستره:
نویسنده در فصل اول کتاب خود، با عنوان کردن زندگی قهرمانانی مثل راجر فدرر و تایگر، شروعی طوفانی را برای کتابش در نظر گرفته است. او با اشاره به زندگی این دو قهرمان که شاید الگوهای خیلی از نوجوانان در ورزش حرفهای باشند، دو مثال متناقض را به شیوهای عینی در کتابش بیان کرده است که هر دو با اینکه مسیری یکسان نداشتهاند، اما به موفقیت بیبدیلی رسیدهاند. فدرری که تا دههی چهارم زندگیاش در حال امتحان کردن رشتههای مختلف ورزشی بود و به قولی از این شاخه به آن شاخه میپرید، درنهایت توانست به موفقیت در تنیس دست پیدا کند، درست همانگونه که تایگر با تمرکز مداوم بر گلف از دوسالگی تا 30 سالگی توانست به موفقیت برسد. او با عنوان کردن این دو مثال بارز، سعی در عنوان کردن دو محیط یادگیری دارد. یکی محیطهای یادگیری مهربان که همهچیز از همان کودکی برای فرد آماده است و فرد با تمرکز بر موضوع اصلی از ابتدا تا انتهای زندگی خود، در آن به موفقیت عجیبی دست پیدا میکند (تایگر). نقطهی مقابل آن محیط یادگیری بدسرشت است. این محیط یعنی پیچوخمی اساسی در مسیر زندگی، یعنی فرد از ابتدای زندگی خود راههای مختلفی را امتحان میکند و یک نوع فرایند آزمون و خطا را در پیش میگیرد تا درنهایت در آنجایی قرار بگیرد که باید (فدرر). درنهایت نویسنده به معرفی سه گروه میپردازد: متخصصین، همهچیزدانان و پردانشها. متخصصین کسانی هستند که یک مسیر را از ابتدا در پیشگرفتهاند و تخصصی عمیق در آن رشته دارند. همهچیزدانان کسانی اند که در رشتههای مختلف توانایی داشته و بهنوعی وسعت دارند، ولی دارای تخصصی سطحی در هر کدام اند. در اینجا اپستین به گروه سوم اشاره میکند و آنها را برتر از دو گروه دیگر میداند، در حدی که میگوید باید به جایگاه آنان غبطه خورد! این گروه پردانشها هستند. آنها درزمینههای مختلف، دارای تخصصی نسبتا عمیقاند، یعنی نه بهاندازهی متخصصها عمیقاند و نه بهاندازهی همهچیزدانان وسیع، آنها ترکیبی متعادل از عمق و وسعتاند.
نکتهای که درنهایت اپستین بر آن تأکید میکند این است که مسیر موفقیت انسانها یکسان نیست و بهاندازهی هر انسان، یک مسیر موفقیت منحصربهفرد وجود دارد، پس مهمترین امر این است که انسان خودش باشد و مسیر خودش را در پیش بگیرد، با هر کمیت و کیفیت و هر وسعت و عمقی که دارد.
در بخشی از کتاب گستره میخوانیم:
پس از گذشت چند نسل، طیف گستردهای از افراد، کلمههایی را که در گذشته بیانگر مفاهیم مربوط به حوزهی تخصصی دانشمندان بودهاند درک میکنند. کلمهی «درصد» تقریبا در هیچ یک از کتابهای مربوط به سال ۱۹۰۰ به چشم نمیخورد، اما در سال ۲۰۰۰ این کلمه تقریبا در هر پنج هزار لغت یک بار ظاهر میشود.این فصل از کتاب را که میخوانید بیش از شش هزار کلمه دارد). برنامه نویسان رایانه از سطحها یا لایههای انتزاع استفاده میکنند. آنها در آزمون ریون عملکرد بسیار خوبی دارند). در نوار پیشرفتی که پر شدن آن روی صفحهی رایانهی شما به معنای بارگذاری اطلاعات است مجموعهای از انتزاعها وجود دارند، از بنیادین (زبان برنامهنویسی خلقکنندهی آن نشاندهندهی کدهای دودویی یا همان صفرها و یکهایی که رایانه از آنها استفاده میکند است تا روانشناسی: این نوار تجسمی تصویری از زمان است که با برآورد پیشرفت تعداد بسیاری از فعالیتهای پنهان، آرامش خاطر را فراهم میکند.
شاید وکیلان به این مسئله فکر کنند که چگونه میتوان نتایج پروندهی فردی در دادگاه اوکلاهاما را به پروندهی متفاوت شرکتی در کالیفرنیا ارتباط داد. آنان در مراحل آماده شدن برای دفاع ممکن است. دعواهای فرضی متفاوتی را در نظر بگیرند و خود را در جایگاه وکیل طرف مقابل قرار دهند تا نحوهی استدلال کردن او را پیشبینی کنند. طرحهای مفهومی انعطافپذیر هستند و میتوانند اطلاعات و ایدهها را برای محدودهی متنوعی از کاربردها سازماندهی کنند و هم چنین دانش را در میان حوزههای مختلف منتقل کنند. دنیای مدرن به انتقال دانش، یعنی توانایی به کارگیری دانش در وضعیتهای جدید و حوزههای متفاوت، نیاز دارد. بنیادیترین فرایندهای فکری ما بهگونهای تغییر کردهاند که بتوانند خود را با پیچیدگیهای روزافزون تطبیق دهند و بیش از آنکه به الگوهای آشنا متکی باشند، الگوهای جدید را استخراج کنند. طبقهبندی و قطعهبندی مفهومی به منزلهی داربستی برای اتصال و در دسترس گذاشتن و انعطافپذیر کردن دانش است. تحقیقات انجام شده روی هزاران بزرگ سال در شش کشور در حال صنعتی شدن نشان داد که قرار گرفتن در معرض کارهای مدرنی که مستلزم حل مسئله به روش خودمحور و چالشهای غیر تکرارشونده است با انعطافپذیری شناختی ارتباط دارد. همانطور که فلین با اطمینان اشاره میکند، این امر به آن معنی نیست که مغزهای امروزی، در مقایسه با یک نسل پیش، ظرفیت ذاتی بیشتری دارند، بلکه به این معنی است که عینکهای قبلی با عینکهای سودمندتری تعویض شدهاند که از پشت آنها جهان با استفاده از مفاهیم، طبقهبندی میشود. حتی امروزه در برخی جوامع بسیار سنتی یا مذهبیای که مدرن شدهاند اما هم چنان زنها را در دخالت در امور مدرن بازمی دارند، اثر فیلن برای زنان، در مقایسه با مردانی که در همان جامعه زندگی میکنند، با سرعت کمتری پیش روی میکند. قرار گرفتن در معرض جهان مدرن به این انجامیده است که با پیچیدگیها بهتر سازگار شویم.
دیدگاه خود را بنویسید