ویژگی های محصول: ناشر: نون،قطع: رقعی، نوع جلد: نرم، تعداد صفحات: 452 صفحه
محصولات دیگر فروشگاه
سه دختر حوا اثر الیف شافاک:
کتاب سه دختر حوا با نام اصلی Three Daughters of Eve که در سال 2016 نوشته شده داستان سه زن با نامهای پری، مونا و شیرین است که هر یک در شرایط متفاوت از هم زندگی میکنند؛ شیرین ایرانی، پری ترک و مونا آمریکایی. سه شخصیت زن از سه کشور مختلف به صورت اتفاقی در دانشگاه آکسفورد کنار هم قرار میگیرند و با یکدیگر آشنا میشوند. داستان از زبان پری نگاشته شده است، وقتی او 35 ساله است و در یک مهمانی در استانبول است به یاد خاطرهای میافتد و به عقب و زمان دانشجوییاش برمیگردد و خاطراتش را بازگو میکند. پری در دانشگاه با استادی به نام پروفسور«آزور» آشنا میشود. «آزور» استاد فلسفهی پری است که رابطهی مرید و مرادی بین آنها شکل میگیرد، و مسیر فکری پری در این داستان تحت تاثیر شخصیت «آزور» قرار میگیرد. هر یک از این سه زن در این کتاب بازتابی از جامعهی خود هستند و از شکها و تردیدهای خود در اعتقاداتشان میگویند.
درونمایه داستان سه دختر حوا:
الیف شافاک در رمان عشقی سه دختر حوا از زندگی در زمان حال مینویسد در حالی که او در کتاب قبلیاش برخلاف این عمل کرده بود و کتاب «ملت عشق» را با نگاهی فلسفی و تاریخی نوشته بود. نویسنده در کتاب سه دختر حوا رویکردی اجتماعی و فرهنگی دارد. او در این کتاب از دغدغهها و محدودیتهای زنان امروزی در کشورهای در حال توسعه به خصوص ترکیه میگوید و مشکلات و تفاوت نسل آنها را با خانوادهایشان به تصویر میکشد. او زنان را در چالشهای مختلف که در دنیای مدرن گریبانگیرشان شده است از جمله عشق و شکست به بازی میگیرد و تصویری از زندگی زن امروز را به مخاطب نشان میدهد.
شافاک بازگو کنندهی مشکلات زنان است، زیرا در جامعه هر سیاستی ظالمانه و مستبدانهای اجرا شود اولین گروه آسیبپذیر زنان هستند و به شدت زندگی شخصیشان تحت تاثیر قرار میگیرد.
ترجمه کتاب سه دختر حوا به فارسی:
کتاب سه دختر حوا با ترجمهی «مریم طباطبائیها» را نشر نون منتشر کرده است.
«مریم طباطبائیها» مترجم جوانی است که کتابهای مختلفی از جمله «ما همه باید فمینیست باشیم» از «چیماماندا گزی ادیشی»، «اسکندر» از «الیف شافاک»، «موزه معصومیت» از «اورهان پاموک» و «پرنده ای با یک بال» از «یاشار کمال» را ترجمه کرده است.
مریم طباطبائیها دربارهی انگیزهاش دربارهی ترجمهی آثار ادبی ترکیه در مصاحبهای گفته است: « ادبيات تركيه شباهتهاي فرهنگي و ساختاري زيادي با ادبيات ما دارد. بهواسطه دين مشترك ما از لحاظ عقيدتي هم تا حدودي به هم نزديك هستيم و اين نزديك بودنها باعث ميشود كه ادبيات تركيه براي خواننده ايراني ملموستر باشد و همذاتپنداري بيشتري بتواند با آن برقرار بکند... به نظر من در ترجمه يك كتاب كه بتواند بسيار موفق باشد، چند موضوع كلي وجود دارد كه نميشود از آنها صرف نظر كرد. نخست اينكه كتاب و موضوع آن تا چه حدي ميتواند با فرهنگ و باورهاي اجتماعي ما رابطه برقرار كند. گرچه در اين مورد الزامي وجود ندارد، چون كتابهاي موفقي هم بودند كه از اين اصل مستثني بودند. يك مترجم بايد بتواند آن روحي را كه در بطن كتاب وجود دارد، بشناسد تا بتواند با لحن مولف ارتباط برقرار كند. چون ما در ترجمه ادبي به هيچ عنوان با يك دو دو تا چهارتاي فرموله شده مواجه نيستيم و بايد بتوانيم احساسات و روح داستان را بشناسيم تا بتوانيم همين حس را به خواننده القا كنيم واصولا بايد ميان يك ترجمه ادبي و يك مقاله علمي اين تفكيك وجود داشته باشد تا بشود از آن اثر يك ترجمه درخور و دلنشين ارائه داد.»
کتاب سه دختر حوا را ناشرین دیگری هم منتشر کردهاند؛ از جمله «نشر نیماژ» با ترجمهی «صابر حسینی»، «انتشارات معیار اندیشه» با ترجمهی «منا زنگنه»، «انتشارات کتاب مرو» با ترجمهی «سولماز ارزیلی» و «انتشارات فکرآذین» با ترجمهی «اکرم غفاروند».
کمی درباره الیف شافاک نویسنده کتاب سه دختر حوا؛ از حرامزاده استانبول تا ملت عشق:
الیف شافاک در اکتبر 1971 در فرانسه به دنیا آمد. پدر و مادر او اهل ترکیه بودند و پس از تولد الیف شافاک از یکدیگر جدا شدند. او در کنار مادرش که شخصیتی روشنفکر و مدرن داشت و مادربزرگش که زنی سنتی و مذهبی بود، بزرگ شد و دو نسل متفاوت را درک کرد. شافاک به دلیل شغل دولتی مادرش دائما در سفر بود و برای مدتی در کشورهای دیگر از جمله اسپانیا، عمان، آمریکا و انگلیس زندگی کرد. الیف در سفرهای خود علاوه بر اینکه با زبانهای اسپانیایی، انگلیسی و عربی آشنا شد، فرهنگهای مختلف را نیز از نزدیک دید. او تحصیلات خود را در رشتهی مطالعات زنان و دکتری علوم سیاسی به سرانجام رساند و تا مقطع دکترا پیش رفت.
در جوانی اولین اثرش به نام «پنهان» را منتشر کرد و موفق شد «جایزه رومی ترکیه» را دریافت کند. این جایزه هر سال به اسرارآمیزترین رمان ترکیه اعطا میشود. شافاک پس از انتشار این کتاب به طور جدی به نوشتن کتابهای دیگر مشغول شد و رمانهای «آینههای شهر» در سال 1999، «محرم» در سال 2000 و «کاخ بید» در سال ۲۰۰۲ را نوشت. انتشار این کتابها شهرت شافاک را دوچندان کردند و او به نوشتن آثارش به زبان انگلیسی روی آورد و جنجالیترین اثرش را نوشت.
الیف شافاک کتاب «حرامزاده استانبول» را در سال 2006 منتشر کرد. شافاک در این اثر داستان دو خانوادهی ترک تبار و ارمنی را روایت میکند و نسلکشی ارمنیها توسط امپراتوری عثمانی در جنگ جهانی اول را شرح میدهد. انتشار این کتاب باعث شد شافاک از طرف دولت ترکیه به جرم اهانت به هویت ترکی به دادگاه فراخوانده شود. شافاک پس از این جریانات سیاسی که همزمان با بارداریاش بود، دچار افسردگی شد. او به نوشتن شرح وقایع زندگیاش در این دوران مشغول شد و آن را در قالب کتاب «شیر سیاه» منتشر کرد. بعد از انتشار این کتاب یک وقفهی سه ساله در انتشار آثار شافاک ایجاد شد، که پس از آن کتاب «ملت عشق» را نوشت. این کتاب بسیار محبوب شد و عنوان پرفروشترین کتاب تمام دوران ترکیه را از آن خود کرد.
«ملت عشق» دربارهی زندگی عارفانهی شمس و مولانا بود. همچنین این کتاب پس از ترجمه به فارسی مورد توجه بسیاری از ایرانیان نیز قرار گرفت و بارها تجدید چاپ شد. نزدیکی جغرافیایی و درنتیجه تشابه فرهنگ ایران و ترکیه سبب شده است آثار شافاک درایران پرمخاطب باشد، او از قصهی زنان و محدودیت آنها مینویسد؛ همچنین گذر از سنت به مدرنیته که از دغدغههای امروز ترکیه و ایران است را به تصویر میکشد.
الیف شافاک در مصاحبهای از انگیزه نوشتنش میگوید: «نوشتن، سفری شگفتانگیز و چالشبرانگیز است. وقتی ایدهای به ذهنم میرسد تا دربارهاش بنویسم تحقیق زیادی برایش میکنم من سالها پیش از آنکه این کتاب را بنویسم، به این موضوع فکر کرده بودم. جهانی که ما در آن زندگی میکنیم، دنیای سیالی است. هرگاه این دنیا به سمت استبداد یا انزوا پیش رود، زنان بیشترین آسیب را میبینند. زنان در کشورهای اسلامی به ویژه ترکیه که من در آن بزرگ شدم، با مشکلات متعددی مواجه هستند و گاه صدای آنها در فضاهای عمومی شنیده نمیشود. میخواستم کتابی بنویسم که بازگوکننده صدای آنها در این جوامع باشد».
در بخشی از کتاب سه دختر حوا میخوانیم:
فردا صبح زود، پری پاکتی را پیدا کرد که از زیر در اتاقش به داخل فرستاده شده بود. کاملا مشخص بود که شیرین برای او رزومهای حاضر کرده است؛ اما چه رزومهای! خواندن همانا و به طرف اتاق دوستش رفتن همانا؛ وقتی که دید در باز است داخل اتاق شد. «این چیست؟ من هیچکدام از این کارها را انجام ندادهام.!» از شیرین که هنوز هم در رختخواب بود و سرش زیر بالشت، صدایی خفه بیرون آمد :«آه. میدانستم، هیچ خوبیای بدون جزا نمیماند.» پری گفت: «چیزه... برای کمکت خیلی ممنونم؛ اما نوشتی که من در رستورانی کوچک در استانبول گارسون بودهام! بعد هم نوشتهای که روی دستخطهای عثمانی کار کردهام! روی کاخها و خدمه و روسای آنها اشراف کامل دارم. آهان یکی دیگر: در تابستانها هم از اختاپوس داخل آکواریم خانوادهای ثروتمند محافظت کردهام!» شیرین این بار با آن لباسهای ابریشمی صورتی رنگ از جا بلند شد و نشست؛ بعد هم چشم بندش را که دقیقا همان رنگی بود از روی پیشانی برداشت. «خب، ممکن است در آن قسمت آخر کمی زیاده روی کرده باشم.» «فقط همان قسمت؟! با این رزومهی من درآوردی کار پیدا کردنم چه فایدهای دارد؟... در دنیا دو مدل شهر وجود دارد: اولی، آنهایی که تعهد دادهاند فردا و روزهای آتیشان همه شبیه به هم باشند و دیگری آنهایی که درست برعکس این کار را انجام میدهند؛ هر لحظه همه را متعجب میکنند، مشکل ایجاد میکنند و همه چیز را به هم میریزند؛ شهرهایی که در کل هیچ چیز برای گفتن ندارند.
دیدگاه خود را بنویسید