قطع: رقعی، نوع جلد: شومیز، مناسب برای: بزرگسالان
محصولات دیگر فروشگاه
کتاب زان تشنگان اثر نفیسه مرشدزاده:
زان تشنگان کتاب سوم از مجموه کآشوب به سرپرستی نفیسه مرشدزاده است که در آن بیست و چهار روایت از روضههایی آمده که آنها را زندگی میکنیم.
مجموعه کآشوب روایتهایی واقعی و مستند از نسبت نسلهای متفاوت امروز با واقعهی سال ۶۱ هجری (شهادت مظلومانه امام حسین(ع) است. کآشوب درباره آدمهایی است که در جریان روضههای محرم و رسیدن به معرفتی دوباره از امام حسین (ع) دریچهای تازه به رویشان گشوده شده تا حقیقتی تازه را ببیند.
مجموعه کآشوب بنا دارد هر سال از منظری دیگر و آدمهایی دیگر به حال و هوای امروز ما و روضهها نگاه کند و از معجزات درونی انسانها بنویسد.
خلاصه کتاب زان تشنگان
در کتاب زان تشنگان (کاشوب ۳)، بیست و چهار نفر از اتفاقها و سومشخصهایی نوشتهاند که نسبت آنها را با رخداد سال ۶۱ هجری تغییر دادهاند. بیست و چهار نفر از تجربههایی نوشتهاند که در دل این سنت عزا و در کوچهها و تکیهها شکل گرفته و دریافت و برداشت تازه با خودش آورده. بیست و چهار نفر گزارشی صادقانه و عینی دادهاند از رویدادهایی که در همین روزها اتفاق افتاده ولی روح آن حماسه و غم دیرین در آن جاری است.
جملاتی از کتاب زان تشنگان:
غروبِ روز چهارم پنجم دههی محرم بود. نمازگزارها هنوز از مسجد سرازیر نشده بودند به خانهی حاج عباس ماسّی. حاج محمود، خِرِ خلوتی پیش از مراسم را چسبیده بود و داشت تجهیزات «مداربسته» را علم میکرد. مداربسته شعبدهی تازهای بود که آن سال راه انداخته بود. همزمان تصویر حیاط اصلی را توی دو تا تلویزیون دیگر پخش میکرد، یکی توی اتاقهای آخر خانه و یکی هم در حیاط زنانه. این کارش کلی کابل کِشی داشت و هر شب یک ساعتی وقتش را میگرفت. مؤدب نشسته بودم در یک قدمی تختی که دوربین و سهپایه را بالای آن عَلَم کرده بود. با انگشتم بافت قالی را پس و پیش میکردم و با تغییر رنگی که ورِ پاخورده و ورِ تمیز خِفتها نشان میداد نقاشی میکشیدم. سرم را که بالا آوردم آن اتفاق سرنوشتساز پیش چشمم رخ داد. شُلیِ یکی از پیچهای گردن سهپایه باعث شد که دوربین خیلی آرام روی محور پیچ بچرخد و سرش را رو به خاک باغچه پایین بیاورد. خونسرد و بیخیال.
دیدگاه خود را بنویسید