ناشر: نسل نواندیش، مترجم: علی علی پناهی، نوع جلد: شومیز، قطع: رقعی، تعداد صفحات: 295 صفحه
محصولات دیگر فروشگاه
کتاب شکوه زندگی در لحظه حال اثر اکهارت تول (تله):
(The power if now: a guide to spritual enlightenment)
کتاب شکوه زندگی در لحظه حال نوشته اکهارت تول معلم معنوی است. نویسنده در کتابش، نیروی مثبت زندگی و ثروت بزرگی به نام زمان حال را به ما یادآور میشود.
اکهارت تول با کتاب مفید و پرفروش خود میلیون ها خواننده را به کشف آزادی و لذت زیستن در زمان حال دعوت می کند.او از این نظریات استفاده می کند تا به خواننده نشان دهد آگاهی نه تنها برای خوشبختی افراد ضروری است، بلکه عامل از بین رفتن مشاجرات و رنج های انسان ها در سراسر دنیاستو بیداری،مرحله جدید آگاهی است و ادامه این مسیر انسان را به هستی و جوهر وجودش می رساند.
اکهارت تول یکی از معلمان سرشناس معنوی دنیاست که در کتاب شکوه زندگی در لحظه حال کوشیده است تا افراد به آگاهی درونی از خود دست پیدا کنند. این نویسنده در این کتاب، نیروی مثبت زندگی و ثروت بزرگی به نام زمان حال را به افراد یادآور میشود؛ هر چه کژکاری ذهن بشر در عرصه جهان از طریق گزارشهای خبری و روزمره رسانههای همگانی بر مردم نمایانتر می شود، بر تعداد کسانی که دگرگونی بنیادین در آگاهی بشر را یک نیاز فوری میدانند، نیز اضافه میشود. این گروه میدانند که اگر نخواهند خود و سیاره زمین را به نابودی بکشانند، ناگزیر از ایجاد این دگرگونی هستند. این نیاز و همچنین آمادگی میلیونها نفر به پیدایش یک آگاهی جدید، دورنمایی است که در کتاب شکوه زندگی در لحظه حال از آن سخن گفته شده است. کتاب شکوه زندگی در لحظه حال پنج سال پس از اولین انتشارش در لیست پرفروشترین کتابها قرارگرفت و درحال حاضر هم به ۳۰ زبان دنیا ترجمه شده و در سراسر جهان مخاطبان خود را جذب کرده است.
این کتاب شما را از سردرگمی رها میکند و اگر افسرده شدهاید به شما کمک میکند که حال خود را تغییر دهید و با دیدی نو به دنیا بنگرید.
کمی درباره اکهارت تول نویسنده کتاب:
اکهارت تول نویسنده و معلم معنوی سرشناس در سال ۱۹۴۸ در آلمان متولد شد. وی در جوانی چند سال را بدون کار و سرگردان اما در حالت سرخوشی درونی گذراند و بعدتر یک معلم معنوی شد. اکهارت تول، زندگیاش را تا قبل از ۳۰ سالگی، سرشار از افسردگی شدیدی توصیف میکند که تحمل زندگی را برایش غیر ممکن میکرد. یکی از شبهایی که افسردگی اکهارت تول تشدید شده بود، دچار حالتی دگرگون میشود و مسیر زندگیاش به سمت یافتن حقیقت درونی و آرامش معنوی سوق پیدا میکند. تول با هیچ مکتب و سنت خاصی همسو نیست. او در آموزشهای خود فقط پیامی ساده اما عمیق را با صراحتی کامل و فارغ از قید زمان که ویژۀ آموزگاران معنوی کهن است، عرضه میکند: راهی برای رهایی از رنج به سوی آرامش، وجود دارد!
از اکهارت تول به عنوان تأثیرگذارترین شخصیت معنوی جهان نام میبرند. او نویسنده و معلم معنوی است که با انتشار دو کتاب شکوه زندگی در لحظه حال و زمین نو بیش از پیش شناخته شده است.
بخشی از کتاب شکوه زندگی در لحظه حال:
خودآگاهی چیست؟
فقیری بیش از سی سال کنار جادهای نشسته بود. روزی غریبهای از کنار او میگذشت. فقیر در حالی که بیاختیار دستش را به طرف او دراز کرده بود، گفت: “کمی پول خُرد به من بده.”غریبه گفت: "چیزی ندارم تا به تو بدهم. “سپس پرسید: “آنچه رویش نشستهای چیست؟ “فقیر جواب داد: "هیچ! جعبهای کهنه است که یک عمر روی آن نشستهام. "غریبه پرسید: "هیچ وقت به داخل آن نگاه کردهای؟ "فقیر گفت: "منظورت چیست؟ چیزی داخل آن نیست. "غریبه اصرار کرد: “نگاهی به داخل آن بینداز.”فقیر به زور در جعبه را باز کرد و در اوج تعجب و ناباوری و در عین حال خوشحالی، دید که جعبه پر از طلا است.
من همان غریبهای هستم که چیزی ندارم به شما بدهم، فقط میخواهم به شما بگویم نگاهی به درون بیندازید. البته نه به درون جعبه، مثل قصهای که گفتم، بلکه به جایی نزدیکتر. به درون خودتان.
لابد خواهید گفت: “اما من که فقیر نیستم. "
کسانی که ثروت واقعی خود را نیافتهاند فقیر هستند، حتی اگر از نظر مادی غنی باشند. این ثروت، شادمانی بیپایان ناشی از هستی یا برخورداری از حیات و آرامش عمیق ناشی از آن است. این افراد به دنبال ذرهای نشاط، موفقیت، اعتبار، امنیت یا محبت هستند، درحالیکه ثروتی در درون دارند که نه تنها همه چیز است، بلکه بسیار بزرگتر از هر پدیدهای است که در جهان وجود دارد.
واژهٔ روشنفکری و هشیاری، برخی موفقیتهای انسانهای بزرگ را در ذهن به تصویر میکشد و منیت یا شخصیت کاذب۷ ما به این سو تمایل دارد، درحالیکه هشیاری حالت طبیعی شما و احساس وحدتی است که با هستی دارید. این حالت ناشی از احساس خویشاوندی با آن منشأ بیکران و زوالناپذیر است که با شگفتی باید گفت که ذات و فطرت شما است و البته بسیار بزرگتر از خودتان است. این هویت واقعی شما است که فراتر از نام و ظاهر و جسمتان قرار دارد. اگر نتوانید این اتصال و خویشاوندی را احساس کنید، این توهم برای شما بهوجود میآید که با خودتان و با همهٔ جهان اطراف خود بیگانه هستید. در این صورت آگاهانه یا ناآگاهانه خود را پدیدهای جدا از همه احساس میکنید. در نتیجه، نگران میشوید و تعارض و درگیری در درون و بیرون برای شما امری عادی میشود.
من تعریف سادهٔ یکی از مرشدان معنوی را در مورد هشیاری میپسندم، که هشیاری یعنی “پایان درد و رنج. “در این صورت انسانِ برتر وجود ندارد، اینطور نیست؟ البته این تعریف کاملی از هشیاری نیست. فقط به شما میگوید که هشیاری درد و رنج نیست. اما وقتی درد و رنجی وجود ندارد، چه چیزی باقی میماند؟ مرشد در اینجا سکوت میکند و سکوت او به این معنا است که باید خودتان جواب را پیدا کنید. او از تعریف منفی استفاده میکند تا ذهن شما آن را با موفقیت انسانهای بزرگ مربوط نداند، تا مبادا برای شما هدفی باشد که رسیدن به آن را غیرممکن بدانید. علیرغم احتیاطی که این مرشد به کار برده است، غالب پیروان او همچنان باور دارند که هشیاری خاصِ خود او است و حداقل در این مرحله از زندگی، ربطی به آنها ندارد.
شما از کلمهٔ هستی استفاده کردید. ممکن است بگویید منظورتان چیست؟
هستی یک حیات لایزال و جاودانه است فراتر از انواع مختلف حیات که تابع مرگ و زندگی هستند. اما هستی فقط فراتر از پدیدههای مادی نیست، بلکه در درون هر پدیدهٔ مادی هست و ذات نهفته و غیرقابل مشاهده و غیرقابل توصیف هر پدیدهای است. یعنی این هستی در عمق وجود شما و به عنوان هویت واقعیتان هماکنون در اختیار شما است. اما درصدد نباشید تا با ذهن خود به آن برسید. سعی نکنید آن را درک کنید. شما فقط زمانی میتوانید آن را احساس کنید که ذهنتان آرام باشد. اگر در لحظهٔ حال حضور داشته باشید، اگر تمام توجه شما به زمان باشد، هستی را میتوانید حس کنید، اما با ذهن و عقل نمیتوان آن را فهمید. درک هستی و رسیدن به آن حالتِ “حس و درک "، همان هشیاری است.
آیا وقتی میگویید هستی، در مورد خدا صحبت میکنید؟ اگر اینطور است، پس چرا از لفظ خدا استفاده نمیکنید؟
دیدگاه خود را بنویسید