ناشر: قدیانی، نوع جلد: شومیز
محصولات دیگر فروشگاه
976 روز در پس کوچه های اروپا اثر محمد دلاوری:
یازده سپتامبر ۲۰۱۲، محمد دلاوری در کسوت خبرنگار و مدیردفتر صداوسیما در بلژیک عازم اروپا شد. مأموریت او حدود سه سال طول کشید. کتاب ۹۷۶ روز در پس کوچه های اروپا مروری بر خاطرات و سفرهای او در قاره سبز بهویژه در بلژیک است.
کتاب 976 روز در پسکوچههای اروپا بیشتر از آنکه کتاب خاطرات باشد، برشی از زندگی محمد دلاوری در طول سه سال زندگیاش در قامت خبرنگار در اروپاست. او در این کتاب ماجراهای جذاب روزمرهی خود را در برخورد با مسائل مختلف بیان کرده است و به نوعی مخاطب را با عمق فرهنگ، سیاست، اقتضاد و جامعهی اروپا آشنا میسازد.
کتاب 976 روز در پسکوچههای اروپا در دستهی کتابهای خاطرات و خبرنگاری قرار دارد. این کتاب مناسب برای گروه سنی بزرگسال است.
کتاب 976 روز در پسکوچههای اروپا جزو کتابهای حجیم و بلند با موضوع خاطرات و خبرنگاری است. این کتاب برای افرادی که وقت بیشتری برای مطالعه دارند و میخواهند در دنیای خاطرات خبرنگاران چرخی بزنند و زمان بیشتری را به مطالعه اختصاص دهند انتخاب مناسبی است.
محمد دلاوری بخش قابل توجهی از 1000 روز زندگی در اروپار را در کشور بلژیک گذرانده و مسئولیت مدیریت دفتر صدا و سیما در این کشور را برعهده داشته است. او در کتاب «976 روز در پسکوچههای اروپا» رویکردی همه جانبه نسبت به مسائل مختلف داشته و تلاش کرده است اتفاقات روزمرهی خود را بیطرفانه گزارش کند. او خاطرات خود را در دورهی اقامت در اروپا به رشتهی تحریر درآورده است و پس از بازگشت به ایران و خارج شدن از کار خبر، آنها را ویرایش و منتشر کرده است.
زبان محمد دلاوری ساده و لحن او طنز و صمیمی است. او در صفحات آغازین کتاب، هدف نگارش کتاب خود را اینگونه شرح داده است: «من عازم این سفر نشدم که فقط از اروپا خبر و گزارش بدهم. بلکه با کوله باری از پرسش رهسپار شدم تا با کمک تمام حواس پنج گانه ام، غرب را لمس کنم و دریابم این سرزمین که نزد برخی لانهی فساد و نزد برخی دیگر سرزمین رویاهاست، به راستی چگونه جایی است.» او علاوه بر اشتیاق شناخت راستین کشورهای اروپایی، قصد رهایی از هویت و شناسنامهی تلویزیونی خود را نیز داشته است. گفتنی است او از آنکه فقط تبدیل به آدمی شود که هر چند وقت یکبار در قاب تلویزیون ظاهر میشود و خبری را گزارش میدهد گریزان است. او در این کتاب تلاش کرده است از این چهارچوب محدود و تعریف شده خارج شود و هویت جدیدی را برای خود ترسیم کند.
این کتاب دارای 6 فصل است که از اولین قدمهای سفر در فرودگاه امام، مخاطب را با خود همراه میکند و به قلب این قارهی سبز و کهن میبرد.
کمی درباره نویسنده:
محمد دلاوری، خبرنگار، مجری و نویسنده در سال 1352 در شهر تهران به دنیا آمد. پدر او از حجرهداران و بازاریان بنام بود. دلاوری از دوران کودکی به فیلم و سینما علاقهی زیادی داشت و آرزو داشت که کارگردان شود اما با مخالفتهای شدید خانواده روبهرو شد. او تحصیلات خود را در رشتهی شیمی ادامه داد و مدرک کارشناسی ارشد خود را در رشتهی علوم سیاسی اخذ کرد.
شهادت «سید مرتضی آوینی» با دوران جوانی دلاوری همزمان بود و این فاجعه نقطهی عطفی در زندگی او به شمار میآید. علاقهی او به دفاع مقدس و نوشتن از آن او را راهی روزنامه کیهان کرد. او پس از 4 سال همکاری با کیهان به صدا و سیما رفت و با برنامهی «صرفا جهت اطلاع» به شهرت رسید. این برنامه رویکردی طنز نسبت به اخبار روز و گفتههای سیاستمداران داشت. برنامهی اقتصاد محور «توقف ممنوع»، «پایش»، «من او» از دیگر برنامههای محمد دلاوری در صدا و سیمای ملی ایران است. او علاوه بر مجریگر مسستند سازی را نیز تجربه کرده است و «مجموعه مستندهای انقلاب جنسی» یکی از آثار اوست که رکورد فروش در فضای مجازی را شکست.
محمد دلاوری که از دوران جوانی شیفتهی نوشتن بود، این بار دست به قلم شد و کتاب «روزنامهنگاری بدون درد و خونریزی» را به رشتهی تحریر درآورد. اما به دلیل عدم دریافت مجوز منتشر نشد. او در دومین تلاش خود برای انتشار کتاب تصمیم گرفت دیدهها و تجربیات خود را دربارهی زندگی در اروپا را منتشر کند. دلاوری در کتاب « 976 روز در پسکوچههای اروپا» احساسات و تفکرات خود را پیش از زندگی در اروپا و پس از آن بیان کرده است. کتاب حاضر تحت عنوان «از میان جهانهای ممکن: هزار روز زندگی در اروپا» توسط انتشارات نیستان فیپا گرفته است. انتشارات قدیانی کتاب 976 روز در پسکوچههای اروپا را در سال 1395 عرضه کرده و در اختیار علاقهمندان قرارداده است.
در بخشی از کتاب 976 روز در پسکوچههای اروپا میخوانیم:
"در گوشه گوشهی رستوران، میزهای بلندی گذاشته بودند با صندلیهایی شبیه صندلیهای پایه بلند کافهها... دورتادور سالن هم سبدهای بزرگ حصیری چیده شده بود که درون بعضی انبوه کرمها در هم میلولیدند و در بعضی دیگر هزاران ملخ... اينها در واقع مواد اولیهی غذایی بودند که برای مشتریان رستوران سرو می شد!
همه ی حاضران در رستوران مراتب یکسانی در امرحشره خواری ندارند. بعضی از آن ها فقط قادرند کرم های کوچک برنج را که برشته شده اند میل کنند. از خدا پنهان نیست از شما هم پنهان نباشد من هم مرتکب اين آزمایش شدم! البته من فقط کرم برنج برشته شده خوردم که تقریباً هیچ مزه ای نداشت. انگار نه انگار که چیزی خورده باشم. فقط نفرت ناشی از تصور خوردن کرم بود که داشت آزارم می داد!
در چین هم عقرب سرخ شده را گاز زدم. آن هم اصلا به مرحله ی فهم طعم نرسید. گویا یک تکه چوب بود که زیر دندان من شکست. حرفهایها میتوانستند کرمهای بزرگ گوشتی را که چند سانت قد و نیم سانت قطر داشتند و اندازه ی یک پاستیل کرمی بودند زنده زنده بخورند. نظر به میزان گوشت کافی موجود در این کرم ها، میشد امیدوار بود که این افراد نسبت به ما که کرم برنج خورده بودیم.
احساس سیری بیش تری کنند! اما قهارترین مشتریان رستوران، ملخ خواران بودند؛ کسانی که ملخ زنده میخوردند بی آن که بترسند پای ملخ در وقت قورت دادن در گلوی شان گير کند يا ملخک، سالم و زنده به درون معده شان برسد و آن تو شروع کند به جست وخیز! صاحب رستوران هم این هشدار را داد که ملخ خواری کار هر کرم برنج خواری نیست! چنین کاری مهارت ویژه میخواهد که نه ما و نه خیلی از قدیمی ها این کاره نبودیم!
صاحب رستوران می گفت همهی ما سالانه غیر مستقیم حدود نیم کیلو حشره میخوریم. این حشرات لابه لای میوهها و سبزیجات وجود دارند و اصلا متوجه حضورشان نمیشویم و این نفرتی که از حشره خواری داریم فقط مقاومتی ذهنی است و به علت همین تنفر بی پایه، خودمان را از این منابع سرشار پروتئین بی بهره کردهایم. البته او تذکر داد که با اين استدلال نمیتوان از فردا هر حشره ای را که اطراف ما بود بگیریم و بخوریم. خوردن حشرات رنگی کشنده است و ما فقط توانایی خوردن حشرات غیر رنگی را داریم".
دیدگاه خود را بنویسید