ناشر: پرثوآ، قطع: رقعی، نوع جلد: شومیز، مناسب برای: بزرگسالان
محصولات دیگر فروشگاه
معرفی کتاب بینایی اثر ژوزه ساراماگو:
رمان «بینایی» شاهکار دیگری ست از ژوزه ساراماگو که بعد از رمان «کوری» نوشته شده است و توسط فرزانه حاجیلوئیان ترجمه شده است. ماجرای بینایی در همان شهری اتفاق می افتد که مردم رمان کوری در آن زندگی می کردند. این رمان ساراماگو نیز مانند رمان قبلی اش کوری، کنایه ای ست به حکومت هایی که در ظاهر دموکرات اند اما در عمل دیکتاروی هستند.داستان از یک روز انتخابات شروع می شود و باران آنقدر شدید می بارد که کسی به خودش زحمت نمی دهد که از خانه برای رای دادن بیرون بیاید. سیاستمداران از این اتفاق وحشت کرده اند و به این فکر می کنند که آیا باید انتخابات را به روز دیگری موکول کنند یا نه. حول و حوش ساعت 3 باران بند می آید. ناگهان مردم به سمت شعبه های اخذ رای هجوم می برند و رای می دهند.اما وقتی که رای ها شمرده می شود، متوجه می شوند بالای 70 درصد رای ها سفید است. مردم عصبانی هستند. یک وضعیت اضطراری اعلام شد. مردم خاطرات وحشتناک بیماری کوری ای که چهار سال پیش شهر را فرا گرفته بود و فقط یک خانم توانسته بود بینایی اش را حفظ کند به یاد می آورند. آیا آن خانم پشت همه ی این اتفاقات است؟بخشی از ترجمه ی روان و دقیق این کتاب را می خوانیم:« وجدان که خیلی از آدم های بی فکر آن را زیر پا می گذارند و خیلی های دیگر انکارش می کنند، چیزی است که وجود دارد و همیشه وجود داشته است. اختراع فلاسفه ی عهد دقیانوس نیست، یعنی اختراع زمانی که روح چیزی جز یک قضیه مبهم نبود. با گذشت زمان، همراه با رشد اجتماعی و تبادل ژنتیکی کار ما به آنجا کشیده که وجدان را در رنگ خون و شوری اشک پیچیده ایم و انگار که این هم بس نبوده، چشم ها را به نوعی آیینه رو به درون بدل کرده ایم، نتیجه این است که چشم ها غالبا آنچه را سعی داریم با زبان انکار کنیم بی پروا لو می دهند.» این کتاب را نشر پرٍثوآ به چاپ رسانده است.
در بخشی از کتاب رمان بینایی میخوانید:
"آشفتگی و حیرت به همراه تمسخر و کنایه، تمام نقاط کشور را فرا گرفت. شهرداریها در سایر نقاط کشور، انتخاباتی تقریباً عادی و بدون حادثه را پشت سر گذاشته بودند و اگرچه در بعضی مناطق، بدی وضع هوا، کمی تأخیر را موجب شده بود، با این حال نتایج مثل همیشه و شامل آراء ممتنع فراوان و همیشگی به همراه رأیهای پوچ و سفیدی بود که معنای خاصی نداشت.این شهرداریها، که حس خودبرترانگاری پایتخت، آنها را تحقیر کرده و جلو تمام کشور خرامیده بود که شفافترین الگوی مدنیّت انتخاباتی است، حالا میتوانستند سیلی خورده را جواب بدهند و به غرور احمقانهی این آقایانی بخندند که فکر میکنند از دماغ فیل افتادهاند، فقط برای این که برحسب تصادف در پایتخت زندگی میکنند.
به عبارت «این آقایان» که با حالت خاصّی از لبها تلفظ میشد و اگر نگوییم در هر حرف، دست کم از هر بخش آن حقارت نشت میکرد، به مردمی اشاره نداشت که تا ساعت چهار بعدازظهر در منزل مانده و سپس طوری که انگار فرمانی غیرقابل سرپیچی را دریافت کرده باشند برای رأی دادن مراجعه کرده بودند، بلکه به سمت دولت نشانه رفته بود که پیروزی قبل از موعد را سر داده بود، به احزابی گفته میشد که خود را انگورچین و آراء سفید را به مثابهی انگور پنداشته بودند و به روزنامهها و سایر وسایل ارتباط جمعی اجتماعی اطلاق میشد که خود را از همه چیز مبرّا میدانستند، انگار که خود آنها در آمادهسازی این مصیبت هیچ نقش فعّالی نداشتهاند".
همچنین در بخشی دیگر از کتاب می خوانیم:
"در روز انتخابات و در پایتخت، چنان باران شدیدی می بارد که هیچ کس به خودش زحمت بیرون آمدن و رأی دادن را نمی دهد. این اتفاق، سیاست مداران را بسیار وحشت زده و عصبی می کند؛ آیا آن ها باید انتخابات را به روز دیگری موکول کنند؟ حدود ساعت سه، باران بالاخره بند می آید و مردم، انگار که به آن ها دستور داده شده باشد، برای رأی دادن به صندوق ها هجوم می آورند. اما با پایان شمارش آرا، معلوم می شود که بیش از 80درصد آن ها خالی و بدون اسم به صندوق ها انداخته شده اند. شورشی در شهر شکل گرفته و وضعیت اضطراری اعلام می شود. اما آیا مقامات، باعجله یا حتی کورکورانه عمل کرده اند؟ تمامی این اتفاقات، یادآور خاطراتی ترسناک از کوری همه گیر چهار سال پیش شهر و زنی است که بینایی خود را در آن زمان از دست نداد. آیا او عامل پشت پرده ی آرای خالی است؟ یک افسر بالارتبه ی پلیس، رسیدگی به این پرونده را به عهده می گیرد. داستانی که در ابتدا به عنوان هجویه ای بر دولت ها و نقدی بر کارایی دموکراسی آغاز شده بود، به مسئله ای بسیار بغرنج تر و جدی تر تبدیل می شود. کتاب بینایی، اثری منحصر به فرد و جذاب از نویسنده ی رمان کوری، ژوزه ساراماگو است".
دیدگاه خود را بنویسید