ناشر: مون، مترجم: علی موسوی ده شیخ، قطع: رقعی، نوع جلد: نرم، تعداد صفحات: 226 صفحه
محصولات دیگر فروشگاه
کتاب باید با هم حرف بزنیم: چگونه گفتگویی به درد بخور داشته باشیم:
سلست هدلی روزنامهنگار موفقیست که در کتاب باید با هم حرف بزنیم به شما نشان میدهد چگونه با یک مکالمهی مناسب به خواستهی خود برسید و با دیگران ارتباطی مسالمتآمیز برقرار کنید. کتاب حاضر که اثر برگزیدهی ان پی آر (رادیوی عمومی ملی) محسوب میشود، شما را به این درک میرساند که با گفتگو میتوان تغییرات بزرگی در ساختار دنیا به وجود آورد؛ فقط باید بدانید چگونه این کار را انجام دهید.
دربارهی کتاب باید با هم حرف بزنیم:
برقراری گفتوگوهای پر از ظرافت و جزئیات یکی از مهارتهای منحصربهفرد بشر است. زیستشناسان معتقدند این مهارت یکی از عوامل مهم در موفقیت گونۀ زیستی ما است و ما را در بالای زنجیرۀ غذایی قرار داده. این موضوع که انسان چه زمانی سخن گفتن را آغاز کرد همچنان محل بحث است، بااینحال میتوان با اطمینان گفت حداقل یک میلیون سال است که چیزهایی را منسجم به زبان میآوریم.
این توانایی چگونه به ما کمک کرده است؟ پاسخ این است که ما برخلاف سایر حیوانات، میتوانیم دروغ بگوییم. وقتی گربهای از شما خوشش نیاید، بهراحتی متوجه میشوید. یک سگ نمیتواند تصنعی غرش کند و تا جایی که ما میدانیم، فیلها نمیتوانند تظاهر به خرخر کنند. تظاهر کردن و لاپوشانی از تواناییهای بشر است و اگرچه ممکن است این ویژگی یک نقیصه در نظر گرفته شود، اما اغلب مفید است. امروزه بیشتر ما از پشت صفحه نمایش الکترونیکی ارتباط برقرار میکنیم و مطالعات نشان میدهد که آمریکاییها نسبت به گذشته در ارتباطات بیشتر دچار اختلاف و سوءتفاهم میشود. تا حدودی میتوان سیاستگذاری حاکمین را برای این موضوع سرزنش کرد، اما حقیقت این است که مهارتهای گفتوگو در تمدنهای انسان رو به زوال پیش میرود. در چنین شرایطی سلست هدلی (Celeste Headlee) از راه میرسد و در کتاب باید با هم حرف بزنیم (We Need to Talk) تکنیکهایی را در اختیارتان قرار میدهد تا توان خود را در این زمینه ارتقا دهید.
فراموش نکنید که گفتوگو بخش مهمی از زندگی انسان محسوب میشود و در صورت استفادهی صحیح از آن، میتوانید گره از مشکلات بسیاری باز کنید و با دیگران به تعامل و ارتباطی مسالمتآمیز برسید.
جوایز و افتخارات باید با هم حرف بزنیم:
- کتاب برگزیدهی ان پی آر
- برندهی silver Nautilus Award in Relationships & Communication در سال 2017
نکوداشتهای کتاب باید با هم حرف بزنیم:
- صداقتی باطراوت! این کتاب به شما کمک میکند خودتان را پیدا کنید! (Henry Bass, Essence)
- سلست هدلی داستاننویسی با استعداد و صادق است که توصیههای او به من کمک کرده تا همسر، دوست و مادر بهتری شوم. (Jessica Lahey)
- گفتمان مدنی یکی از نهادهای بنیانگذار بشریت محسوب میشود که با تهدیدی جدید روبرو است: مردم! باید در مورد چگونگی گفتوگو با یکدیگر صحبت کنیم و سلست هدلی به شما نشان می دهد که چگونه! (Ron Fournier)
کتاب باید با هم حرف بزنیم مناسب چه کسانی است؟
اگر تمایل دارید مهارتهای ارتباطی خود را بهبود بخشید، این کتاب گزینهی بسیار مناسبی برایتان محسوب میشود.
با سلست هدلی بیشتر آشنا شویم:
این نویسنده که در سال 1969 به دنیا آمده، از سال 1999 خبرنگار بوده است. او در رادیوی عمومی، در سطوح محلی، ملی و بینالمللی، به عنوان گزارشگر، تهیهکننده و مجری فعالیت داشت. هدلی شغل رسانهای خود را در رادیو عمومی آریزونا در شهر فلگستف آغاز کرد و سپس به رادیو دبلیو دی ای تی در دیترویت منتقل شد و بعد از آن شغلی در رادیو ان پی آر به دست آورد. بهمدت چندین سال، یکی از مجریان برنامۀ خبری روزانهای به نام بیرونبربود بود که از رادیو پیآرآی و دبیلوانوایسی پخش میشد. پس از آن، در برنامههای مختلفی مانند بیشتر بهم بگو، حرف ملت، چاپ آخر هفته و بعنوان مجری جایگزین در برنامه بررسی همهچیز در آخر هفتهها بود. در سال 2012 برنامۀ خبری روزانهای به نام پس از تفکر مجدد را از رادیو جیپیبی در آتلانتا راهاندازی کرد.
سلست در سال 2015 در همایش کرانۀ خلاق تدکس در شهر ساوانا، دربارۀ چگونگی برقراری گفتوگوهای بهتر سخنرانی کرد. آن سخنرانی در وب سایت تد منتشر شد و اکنون میلیونها بار دیده شده است.
اولین کتاب سلست، ذهنیت شنیده شده نام داشت و هدفش کمک به کسانی بود که میخواستند برای خودشان یک پادکست یا برنامۀ رادیویی راه بیندازند. سلست همچنین یک خوانندۀ سوپرانو است که بهطور کلاسیک آموزش دیده و هر زمان که فرصت کند به اجرا میپردازد. او در شهر مریتا با پسرش و دو سگ زندهیابش زندگی میکند.
جملات برگزیده کتاب باید با هم حرف بزنیم:
- بزرگترین دشمنی که میتوان برای ارتباط یافت توهم آن است. به اندازۀ کافی سخن گفتهایم، اما گوش ندادهایم.
- اگر انتظاراتتان را همراستا با واقعیات بنا کنید، هرگز سرخورده نخواهید شد.
- بهگمانم، من بهسوی زندگی میگریزم. گفتوگوهای دشوار بیشترین جذابیت را برایم دارند.
در بخشی از کتاب باید با هم حرف بزنیم میخوانیم:
در سالهای اخیر، بارها به من گفتهاند بعضی آدمها هستند که واقعاً نمیتوانید با آنها حرف بزنید. خانمی به من گفت نمیتواند با کسی همکلام شود که به وجود نژادپرستی سازمانی اذعان ندارد. آقایی هم گفت که اگر فلانی حامی فلان نامزد ریاستجمهوری باشد، پس ما هیچ وجه اشتراکی نداریم و حرفی هم نداریم که به یکدیگر بزنیم. این روزها، اگر بخواهیم همصحبتی برگزینیم، به نظر میرسد تعداد عواملی که ما را از گفتوگو منصرف میکنند، بیشتر و بیشتر میشود. بااینحال، نیاز به گفتوگوهای دشوار هرگز بیشتر از این نبوده است.
گفتوگوی خوب لزوماً گفتوگویی آسان نیست. بعضی موضوعات آنچنان حساساند و برخی مباحث آنقدر بار عاطفی هیجانی دارند که بحث دربارۀ آنها میتواند دشوار و حتی خطرناک باشد. اما هیچ انسانی روی این کرۀ خاکی وجود ندارد که با او هیچ وجه اشتراکی نداشته باشید. هیچ موضوعی هم آنقدر حساس نیست که نتوان دربارۀ آن سخن گفت.
بگذارید ماجرای یک دختر سیاهپوست آمریکایی را، که هشتادوپنج سال پیش در شهر ماسکوگی اوکلاهاما به دنیا آمد، برایتان تعریف کنم. او که یک خواهر دوقلو هم داشت، دختر یک کشیش بود و زِرنونا نام داشت. او در سال 1956 به آتلانتا نقلمکان کرد تا برای اجلاس جنوبی رهبری مسیحیت یا اسسیالسی کار کند. آن گروه در زمینۀ حقوق مدنی فعالیت داشت و اولین رئیس آن، دکتر مارتین لوتر کینگ جونیور بود. زرنونا از نزدیک با دکتر کینگ کار میکرد و با همسرش، کورتا، دوست صمیمی شد.
زرنونا برای رفع تفکیک نژادی در بیمارستانهای آتلانتا تلاش بسیاری کرد تا بیماران و مصدومان مجبور نباشند مایلها جابهجا شوند تا به نهادی دسترسی پیدا کنند که پذیرای نژاد آنها باشد. کار او موردتوجه شهردار، ایوان آلن جونیور، قرار گرفت و او زرنونا را به مدیریت برنامۀ شهرهای نمونه منصوب کرد. آن برنامه، بخشی از طرح رئیسجمهور لیندون جانسون به نام جامعۀ بزرگ بود. هدف آن طرح پیشرفت محلههای فقیرنشین و پروراندن نسل تازهای از شهرسالاران سیاهپوست بود.
دیدگاه خود را بنویسید